کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا1-Farzaneh Sheida

کتابهای نوشته شده به قلم فرزانه شیدا

کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا1-Farzaneh Sheida

کتابهای نوشته شده به قلم فرزانه شیدا

واژه ها -سخنانی از هزار سخن"خنده درمانی"

 سخنانی از هزار سخن - چلد دوم

قسمت دوم  از بخش ۵

 و سرانجام میرسیم به

 نقش خنده در انسان ها

تاثیرات درمانی خنده

 گفته مى شود که خنده بهترین داروست. اما تا به حال هیچ کس آن را ثابت نکرده است. اکنون یک دانشمند ژاپنى مشغول آشکار کردن اسرار خنده است. به اعتقاد وى خنده باعث نشاط ژن هاى افراد مى شود.
«کازو موراکامى» دانشمند علم ژنتیک امیدوار است که با مشارکت همکاران تحقیقاتى خود یعنى کمدین ها، لطیفه ها را به یک درمان کم هزینه و موثر تبدیل کند. ژن ها اغلب تغییرناپذیر در نظر گرفته مى شوند اما در واقع بیش از 90 درصد آنها غیرفعال هستند و یا در تولید پروتئین فعالیت کمى دارند. بنابراین برخى محرک ها مى توانند ژن ها را بیدار و فعال کنند.
فرضیه تجربى «موراکامى» عنوان مى کند که خنده یکى از این محرک هاست که با تحریک انرژى درون DNA افراد مى تواند به درمان بیمارى ها کمک کند.

«موراکامى» ۷۰ساله که مدیر بنیاد پیشرفت علوم بین المللى کشور ژاپن است، مى گوید :«اگر ما ثابت کنیم که افراد مى توانند ژن ها را با استفاده از یک حالت احساسى مانند خنده روشن و خاموش کنند، ممکن است به یافته قرن دست بیابیم که ارزش دریافت جایزه نوبل و حتى بیشتر از آن را خواهد داشت.» سه سال پیش، «موراکامى» و شرکت یوشیموتو کوگیو که یک شرکت پیشرو در زمینه امور تفریحى است اولین آزمایش خود را به طور مشترک انجام دادند. طى این آزمایش موقعیتى ایجاد شد که افراد مبتلا به دیابت بعد از گوش دادن به یک سخنرانى دانشگاهى خسته کننده به تماشاى یک نمایش کمدى که توسط کمدین هاى حرفه اى این شرکت اجرا شد ترغیب شدند.این آزمایش دوروزه نشان داد که سطح گلوکز خون این افراد با خندیدن در زمان نمایش و در مقایسه با زمانى که به سخنرانى خواب آور گوش مى دادند کاهش یافت. گلوکز معیار اصلى براى تعیین بیمارى دیابت است. تازه ترین تجارب مشترک وى با شرکت مذکور منجر به یافتن حداقل ۲۳ ژن شد که قابل فعال شدن هستند...و چرخه سلولی هستند   - signal transduction  -۱۸عدد ازاین ژن ها مسئول ایجاد واکنش هاى ایمنى، ترارسانى پیام  و عملکرد ۵ ژن باقیمانده هنوز شناخته نشده است. این یافته ها که «موراکامى» ادعا مى کند اولین یافته ها از نوع خود هستند در مجله آکادمیک «روان درمانى و روان تنى» که در آمریکا منتشر مى شود به چاپ خواهند رسید. به گفته «موراکامى»: «خنده درمانى عوارض جانبى ندارد؛ بدین معنى که روش درمانى بسیار مهمى براى طب بالینى است. اینکه روزى مشاهده کنیم بیماران به داروخانه مراجعه کنند و نسخه یک کمدى ویدئویى را جهت درمان دریافت کنند، خنده دار نخواهد بود.» مدت ها است که خنده واقعى و خوب به عنوان یک عامل درمانى در نظر گرفته مى شود. استادان یوگا در هند خنده را آموزش مى دهند.در این کشور تعداد زیادى «باشگاه هاى خنده» وجود دارد که اعضاى آن فقط براى لذت بردن از خنده گرد هم مى آیند. انتظارها از تحقیقات «موراکامى» مخصوصاً در ژاپن زیاد است زیرا هزینه هاى درمانى در این کشور که جمعیت آن به سرعت در حال پیر شدن است هرساله در حال افزایش هستند. با اینکه تحقیقات «موراکامى» در مراحل اولیه است، یک شرکت انتشاراتى بهداشتى تحت راهنمایى هاى تیم تحقیقاتى «موراکامى» شروع به فروش DVDهایى کرده که در آنها به افراد دیابتى آموزش خنده داده مى شود. وزارت اقتصاد، تجارت و صنعت ژاپن بر این عقیده است که با توجه به افزایش تقاضا براى مراقبت هاى پزشکى پیشگیرانه، خنده درمانى مى تواند به عنوان یک پروژه درمانى مفید به کار گرفته شود. «هیکارو هوریگوچى» یکى از مقامات این وزارتخانه مى گوید:  مستقر در شهر اوزاکا است، مى گوید: «این اولین تلاش کشور وهمکارى دولت، بخش صنعت و آموزشگاه هاى عالى براى راه اندازى یک بخش مراقبت هاى پزشکى با به کارگیرى خنده است.» «نیشیکاوا» مى گوید: «اوزاکا محل ایده آلى براى آغاز پروژه است زیرا این شهر به خاطر فرهنگ شوخ طبعى خود معروف استو ساکنین آن در مقایسه با اهالى کم حرف توکیو از خندیدن در ملاء عام تردید نمى کنند.» وى در ادامه مى گوید: «انتظار مى رود که به کمک این پروژه هزینه مراقبت هاى پزشکى و پرستارى کاهش یابند. علاوه بر آن، زندگى طولانى همراه با سلامتى براى افراد سالمند امرى مهم است.» طى این پروژه، شرکت کنندگان ضمن لذت بردن از نمایش هاى کمدى که توسط کمدین هاى حرفه اى اجرا مى شود، تمرینات ژیمناستیک و معاینات پزشکى را دریافت مى کنند. کلاس هاى آموزش تهیه غذاهاى سالم نیز ارائه مى شود.«کیومى یاماناکا» زن خانه دار ۶۱ساله اى که در این برنامه شرکت کرده مى گوید: «وقتى که جوان بودم خیلى مى خندیدم اما از زمانى که پا به سن گذاشتم زیاد نمى خندم. ولى بعد از شرکت در این برنامه، گردش خون بدنم روان شده و مى توانم روى زانوهایم بنشینم، کارى که قبلاً نمى توانستم انجام دهم.» بر اساس گزارش مسئولین این برنامه،۹۲ نفر از شرکت کنندگانى که از آنها نظرخواهى شد گفتند که بعد از پیوستن به این برنامه هزینه هاى سالیانه مراقبت هاى پزشکى شان 30 درصد کاهش نشان داده است. «نیشیکاوا» مى گوید:«قصد داریم در آینده درمان پزشکى را به امرى شاد و سرگرمکننده تبدیل کنیم نه یک موضوع دلگیرکننده. این هدف اصلى ما است.» ****  منبع :   مقاله   " تاثیرات درمانی خنده  " -ترجمه: فرشید کریمى

    «اگر رابطه بین خنده و سلامتى به طور علمى ثابت شود، ممکن است تاثیر بزرگى بر روش هاى بهبود سلامتى ایجاد کند.» وى اضافه مى کند: «ما همچنین امیدواریم که با مرتبط ساختن این دو زمینه متفاوت _ خنده و درمان پزشکى- یک نوع صنعت جدید ایجاد کنیم.» در سال 2004 دانشگاه اوزاکا سانگیو در غرب ژاپن با حمایت مالى این وزارتخانه اقدام به تاسیس یک موسسه شراکتى به نام پروژه تحرک کرد که محققین، بنگاه ها و پزشکان در آن فعالیت مى کنند. این موسسه برنامه کاملى از مراقبت هاى پزشکى براى افراد سالخورده فراهم مى کند که ترکیبى از آموزش هاى فیزیکى و خنده درمانى است. میتسوتوشى نیشیکاوا» که یکى از مسئولین دانشگاهى پروژه تحرک

 از سایت مرز اطلاعات فنی ایران(از: بخش توصیه های پزشکی)

 

خنده درمانی

آیا تاکنون از خود پرسیده ایدکه چند بار در روز از ته دل می خندید؟ آیا آدم خوش خنده و خوشرویی هستید یا گرفته و عبوس و به اصطلاح جدی و مبادی آداب! پژوهشهای گوناگون در زمینه اثرات خندیدن بر جسم و روح بیانگر این واقعیت است که خندیدن سبب از بین رفتن بسیاری از فشارهای روحی و روانی شده و راندمان کاری را در افراد بالا می برد. در کشور هندوستان برای تشویق مردم به اینکه از دل مشغولی های روزانه خود دست برداشته برای لحظه ای هم که شده با "خنده" مشکلات خود را فراموش کنند، دست به ابتکار جالبی زده اند و دوره هایی تحت عنوان "خنده درمانی" تشکیل داده اند این دوره ها با استقبال بسیاری روبه رو شده است. بهره گـیـری از " خنده" برای درمان ناهنجاری های فکـری و عارضـه های جـسمـی، نخستین بار نیست که به مرحله اجرا درمی آید. پیش از این در کشور ژاپن به معجزه خنده پی برده و از آن برای آرامش روح و روان استفاده نموده اند. طی یک برنامه از پیش تعیین شده در کلاس های خنده درمانی برای علاقمندان به آرامش درونی، فواید خنده به طور مبسوط، شرح داده می شود. در این راستا بر این نکته تاکید می شود که بسیاری از ما اکثر وقت خود را در محل کار سپری می نماییم، جایی که بیشترین فشار را از لحاظ کاری متحمل می شویم، بیماری های زیادی مانند "فشار خون"، "نارسایی های قلبی"، "بی خوابی و افسردگی" حاصل فشارهای بیش از اندازه ای هستند که هر کدام از ما روزانه با آنها دست و پنجه نرم می کنیم، اضطراب و استرس محیط کار و فعالیت ممکن است به وضعیت بدتر مانند اعتیاد به مواد مخدر یا تفریحات غیر سازنده منجر شود. از این رو، تمرین خنده به فواصل زمانی در روز باعث می شود اکسیژن بیشتری به مغز برسد و با آزاد شدن هورمون های انرژی زا در بدن، فرد احساس آرامش بیشتری کند. پس سعی کنید همیشه لبخند بر لبانتان باشد.دست کم پس از هر دو یا سه ساعت کار مداوم یک نفس عمیق کشیده گردن و شانه هایتان را به عقب خم کنید تا به اصطلاح خستگی از تنتان بیرون برود. خنده درمانی سیستم ایمنی بدن را افزایش داده باعث می شود کمتر دچار سرماخوردگی و عطسه شوید همین طور بروز عفونت های حلق و ریه را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. خنده استقامت بدن را در ابتلا به بیماری هایی همچون آسم، برونشیت، سردردهای عصبی و میگرن، و نیز دردهای ناشی از آرتروز، دیسک کمر و ستون فقرات افزایش می دهد. خنده درمانی درحقیقت نوعی تمرکز فکری محسوب می شود که افکارانسان را از دنیای فیزیکی جدا می کند تا جایی که ذهن به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد. تمام کسانی که از این روش استفاده می کنند به خوبی می دانند که هنگام متمرکز ساختن ذهن، همه افکار بد و منفی از قبیل اندیشه های جرم برانگیز، ترس، عصبانیت، حسادت و خود خواهی را می توان از ذهن بیرون کرد و روحیه ای شاد و سرزنده را با تمرین گذشت و فداکاری، احترام به دیگران، دوست داشتن و محبت ورزیدن و از همه مهمتر "بخشش" در وجود خود زنده ساخت. از این رو افراد بایدبیش از هر چیز زوایای شخصیتی خودرا به خوبی بشناسند و جنبه های شوخ طبعی را در وجود خود شناسایی کنند اگر چه این خصیصه در همه اشخاص به یک اندازه موجود نیست. طی فرآیند خنده درمانی به افراد آموزش داده می شود که صرف نظر از مشکلات و گرفتاری هایی که برای هر فردی در زندگی ممکن است پیش بیاید خندیدن و خوشحالی بخش جدایی ناپذیری از زندگی فردی انسان ها محسوب می شود. وقتی ذهن و فکر شما در آرامش کامل باشد قطعاَ راحت تر و آسان تر می توانید تصمیم بگیرید و با آرامش خاطر مشکلات خود را حل کنید. اعضاء کلاس های خنده درمانی ابتدا یکسری فعالیت های جمعی و گروهی را با هم انجام می دهند سپس هرکدام جداگانه همان فعالیت ها را به طور انفرادی و به فواصل زمانی در روز تکرار می کنند. هر فردی دارای استعدادهای بالقوه نامحدودی است که بکر و دست نخورده باقی مانده اند و می باید در مسیر درست و با شناخت صحیح فعالیت یابند. یکی از این راههای شناخت استعدادهای خاموش در وجود انسان خنده درمانی است. یک محقق دانمارکی با الگوگرفتن ازاتاق های "استراحت" و "استعمال دخانیات" در شرکت ها و ادارات پیشنهاد کرد اتاق هایی با نام "اتاق خنده" به این گونه مراکز اضافه شود تا کارمندان بتوانند دست کم 10 الی 15 دقیقه را در آنجا به خندیدن سپری کنند. هر چند این پیشنهاد هنوز عملـی نشده و تنها در حد یک فـرضیه است اما به عقیده وی ایـن تنها راهی است که می تـوان خنده را به محیـط کار نیز انتقـال داد. باشگاههای خنده در کشورهای غربی ماننـد آمریکا و انگلیس که هفته ای یک بار دایر می شوند مفیـد هستند اما کافی نیستند و نیاز افراد را برطرف نمی سـازند چرا که انسان ها برای تامین نیازهای روحی خود به اینکه هر روز بخندند نیاز دارند. یکی از محاسن ایجاد اتاق خنده این است که دیگر نیازی به وقت قبلی نیست و هر کس می تواند در هر زمانی که دلش خواست به آنجا برود و تا دلش می خواهد بخندد. نکته مهم اینجا است که آیا افراد می توانند هر زمان که اراده کنند بی دلیل بخندند و یا باید محرکی آنها را به این عمل وادارد. تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از انسان ها نسبت به لطیفه هائی که می شنوند عکس العمل نشان می دهند. اگر لطیفه شیرین و بامزه باشد قطعاَ خنده را بر لبانشان خواهد نشاند. برای اینکه بتوانید خندیدن را تمرین کنید باید با افرادی معاشرت کنید که همیشه شاد و خوشحال هستند، گویی هیچ غم و غصه ای در زندگی نــدارند و اگر هم دارند آن را بروز نمــی دهند. در این گونه کلاس ها توسط تلویزیون و یا ضبط صوت داستان های خنده دار و بامزه به نمایش در می آید تا افراد به خندیدن وادار شوند. خنده را می توان به چند گروه تقسیم بندی کرد. گروه اول همان لبخندهایی هستند که افراد در هر زمان و مکانی می توانند از آنها استفاده کنند. به طور مثال خیلی ها برای اینکه ترس و یا اضطراب خود را پنهان کنند آن را با یک لبخند بروز می دهند و یا لبخندهایی که آدم ها از روی تنبلی، بی تفاوتی و اینکه حوصله حرف زدن ندارند به یکدیگر تحویل می دهند. دسته دوم خنده هایی هستند که در مکان های خاص و با کمی احتیاط انجام می گیرند. مثلاَ در مکان های عمومی خنده بی جا و بی مورد شخصیت آدم ها را زیر سؤال خواهد برد. دسته سوم خنده های بی صدایی است که در دل آدم ها انجام می گیرد. برای مثال دوست شما مطلبی در مورد شخصیت شما به زبان می آورد که به نظر شما اصلاَ واقعیت ندارد و شما در دل به او می خندید و یا موردی را از کسی پنهان کرده اید و در دل به او می خندید که از همه جا بی خبر است. دسته چهارم خنده های کاملاَ دوستانه است، زمانی که از ته دل می خندید و در آن لحظه تنها به چیزی می اندیشید که باعث خندیدن شما شده است. در این حالت تمام اعضاء بدن شما از عضلات سر و صورت گرفته تا دست و حتی قفسه سینه، شما را در خندیدن همراهی می کنند. از این رو از ته دل خندیدن بهترین و مفیدترین نوع خنده است! بنابراین از همین امروز تصمیم بگیرید با لبخند زدن به دیگران و از ته دل خندیدن آرامش را به محیط کار و زندگی خود آورده و زمینه ای مناسب برای رشد خلاقیت ها و دوستیهای پایدار را فراهم کنید.

http://www.tici.info/default.aspx?dir=Learn_man&file=aya82-12.htm

بدینگونه به پایان این بخش از بحث واژه ها میرسیم اگرچه در تعریف این واژه ها بسیار بودسخنان بزرگان ادیبان ایران زمینودیگر کشورهای جهان همراه با نوشته ها اشعار وتحقیقات وثبوتهای بسیاردر طب روانشناسی وجامعه شناسی که هریک خود کتابیست اندر کتاب اما اول واخر سخن یک چیز است وآن این است که  میتوان خود طبیب روح روان دل زندگی وروزگارخود باشیم که همه چیز نهفته در واژه های مثبتی ست که ازدرون برمیخیزد

نویسنده واژه ها: فــرزانه شـــیدا

واژه ها (جلد دوم)- سخنانی از هزار سخن( قسمت اول از بخش پنجم)

 سخنانی از هزار سخن - چلد دوم

قسمت اول  از بخش ۵

در باب واژه ها وزبان لازم دیدم بخشی ازمصاحبه نشریه ادبی عروج را با  دکتر احمد ابومحبوب، منتقد، پژوهشگر و مترجم نویسنده کتاب:«از روساخت  به   ژرف‌ساخت»  عنوان نمایم :

 

  دکتر احمد ابومحبوب، منتقد، پژوهشگر و مترجم نویسنده کتاب«از روساخت  به   ژرف‌ساخت»  وبرای آشنائی با دیگر کتابها(رجوع شود به نشریه ادبی عروض*)پست مصاحبه ایشان در نشریه :

http://www.arooz.com/mag2/1386/06/post_58.php

 ایشان درباب زبان  میگویند که که: به قول فیلسوفان زبان، به قول ویتگنشتاین؛ اصلاً ما در زبان زندگی می‌کنیم. ما در حد زبانمان می‌اندیشیم. اندیشه ما  را زبانمان تشکیل و تشخیص می‌دهد. تمام احساسات و عواطف‌مان همه در قلمرو زبان است. ما خارج از زبان نیستیم. زبان در تمامی زوایا و جوانب زندگی ما تأثیر دارد .

  نقش واژه ها که در زبان محاوره ونوشتاریار آن در هر زمینه ای چه گفتگو  وصحبت باشدچه نوشتن متن ومطلبی  در هر زمینه چون ادبی ، اجتماعی ، پزشکی ....نقش مهم واژه ها در شکل گیری آنچه در ذهن خود داشته وبدیگری منتقل میکنیم نقشی اساسی ومهم را بازی میکندکمااینکه در نقطه اولیه زندگی درون محیط خانواده .واژه های اولیه ای که از الگوها یعنی  والدین بر فرزنددر دهن روح وافکار او نقش میبننددعمری همراه وهمقدم بااو خواهد بودروانشناسان معتقدند ذهن و تفکر هر کودک ونحوه رفتار واخلاق او تا ۳ سالگی شکل میگیردومابقی سنین اپرچه یادگیری های بیشتردر کانون خانواده وجامعهتاثیراتی بر نحوه تفکر واندیشه او خواهد گذاشت

اما بسیاری از فوبی های زندگی( *ترس ها * به زبان علمی روانشناسی*)از دوران کودکی در ذهن نقش بسته است وشاید فرد حتی از حضور ووجود چنین افکاری دردرون خود ودر ناخوداگاه خود بی خبر باشد.

مثال: مادری که برای بخواب رفتن بچه اورا با ترس :زود بخواب وگرنه لولو میاد ترو میبرهبدون توجه به تاثیر آن در روح  کودک ازاینکه اواز شب همواره خواهد ترسیدبرای زودتر بخواب رفتناو بی آنکه بداند موجب آزار روحی فرزند در آرامش شب او که میبایست درخوابی عمیق وراحت بسر برد میشودتاثیری که شخث در زمان بزرگسالینمیتواند بخاطر بیآورد یا دلیلی برآن پیدا کند که  چراشبها از تاریکی وتنها بودن درخانه میترسدبااینکه مرد یا زن بزرگی شده استچرا موش اگر بیاید من میترسم:دندونات رو موش خورده*)!!!یا ( شبها فقط لولو خواهد آمد*) ترس وناامنیتی در وجود ناخودآگاه طفل در حتی وقتی که در خواب فرو رفته ودرون ناخوداگاهدر ترس بسر می برد وحتی گاه احساس تنهائی عمیقی که باو دست خواهد داد کهمن که خوابیدم اما مامان رفت یا  مامان هم خوابیده چطوری لولو منو نبره اونکه حالا مواطب من نیست!!!شاید لولو خیال کنه من یخورده دیر خوابم برد یا بچه بدی هستم بیاد منو ببره ...همه وهمه تنها با یک جمله در دهن بچه توسط خود ما ساخته شد.مبادا من خواب که هستم لو لوبیاید مرا ازمامان بدزدد

ترس اگرچه در انسان از غریزه آدمی ست وجهت دفاع ومراقبت ازخود به غرایز او اضافه گردیده استاما بسیاری از ترس ها وفُوبی های زندگی افراد آموخته  واکتسابی ستبرای مثال هیچیک از کودکان من ازحشره یا مارمولک یا موش وپروانه و....ترسی بدل ندارند چرا که من خود صرفنظر ازپشه ومگس  ومار که به بدن آدمی میتوا ند آسیب وارد کنداز هیچ چیز نمیترسم واحساس من انتقالی مستقیم بر احساس فرزندان من داشته است در صورتی که والدین الگوهای کودکان هستند وهرآن ترسی که به شخصه داشته باشند نیز به کودکان خود  نتقال میدهند واز بین بردن این ترس ها در زمانهای دیگر بوسیله ی اشخاص دیگر به سهولت امکان پذیر نیست وحالات ورفتار وگفتار واژه های ما نیز به همین شکل بر شخصیت وساخت درون وافکار او موثرند لذا همواره تلاش براین بوده است که که والدین اول با اشکالات رفتاری خود اشنا شده واینگونه ترس ها وافکارهای منفی را به کودکان خود منتقل نکنند وچنانچه از آن آگاهی دارند در رفع آن درخود بکوشند اما متاسفانه بسیاری از رفتارها واخلاقهای ما در دید خود مانیز بندرت به بدی شناخته شده اند وکمتر از ضعف های خود اگاهیم بااینحال افراد روشنفکر در جامعه ی امروز خود براین مسئله واقفند که برای داشتن اجتماع وجامعه ای بهتر میبایست به شکل علمی به پرورش کودکان ونسل آینده جامعه پرداخت.از سوی دیگر (بقول اروپائیهاانسانها تنها با زبان صحبت نمیکنند وبسیاری ازاوقات بطرز نگاه وحالتهائی که بصورت وبدن میدهند خود گویای احساس آن هاست وحتی نحوه نشستن یک شخص بر نیمکتی عمومی نشاندهنده حرف او به رهگذران است.

واما روشنفکر کیست ؟برای دانستن آن بدنیست نگاهی داشته باشیم به نوشتار زیر:

○ بارها شنیده‌ام که شما عوام را بر دو دسته دانسته‌اید،  عوام دانشگاهی و عوام کوچه و بازار. حالا با توجه به تغییر و تحولات امروز شما چه تعریفی از روشنفکر دارید؟- ببییند روشنفکر بایک روند تاریخی  نگریسته شود. 

 امروز اگر درباره روشنفکر حرف بزنیم  روشنفکر به معنای تحصیل‌کرده نیست. اگر در گذشته می‌گفتند فلانی روشنفکر است  یعنی مثلاً دیپلم دارد.  درس‌خوانده است و یا دانشگاه رفته است.  این تعریفی بود که در گذشته می‌گفتند و اعتقاد داشتند روشنفکر این‌گونه است. اما حقیقتش روشنفکر مفهومی مطلق و واحد نیست روشنفکری هم شکل مدرن و هم شکل سنتی‌اش را دارد.ما روشنفکری را به مفهوم مدرن بازهم از دوره مشروطه به بعد داریم. و سرانجام سوال اینکه :

 روشنفکر معاصر کسی است که تفکر اجتماعی و نگرشی سیاسی دارد. بینشی علمی دارد. همه اینها با هم است. یعنی در روشنفکر باید دانش، بینش اجتماعی  و نگرش سیاسی یا درک سیاسی یافت.  وقتی می‌گویم نگرش سیاسی مقصودم مکتب سیاسی نیست. درک اجتماعی و سیاسی را باید داشته باشد. به هر حال روشنفکر حرفش، برداشتش و دریافت و درکش با عوام فرق می‌کند،سطحش نسبت به عوام سطحی فراتر است.

معمولاً تعداد روشنفکران همیشه از تعداد عوام کمتر است.یک روزگاری ابن‌سینا را به عنوان فیلسوف مطرح می‌کردند.  حقیقتش این است که ابن‌سینا روشنفکر بود  ما او را در زمان خودش باید حقیقتاً روشنفکر بدانیم. وقتی آثارش را می‌خوانیم. نقدهایی که می‌کند می‌بینیم چه نگرش اجتماعی – سیاسی  روشنفکرانه‌ای داشته است. 

روشنفکران گذشته ما بیشتر دانشمندان بوده‌اند،  امّا امروز دیگر این‌طوری نیست.  درست است که دارای دانش‌اند ولی به مفهوم سنتی نمی‌توانیم بگوییم ممکن است انیشتین هم عوام باشد. تفکرات عامیانه داشته باشد. خیلی از تحصیل‌کرده‌های سطح بالا را می‌بینیم که تفکرات عامیانه دارند. 

تفاوت روشنفکر با عوام این است  که روشنفکر می‌داند که باید از طریق عقل به نقد بپردازد ولی فرد عامی ساخته خودش نیست.  

روشنفکر کسی است که خودش را خودش ساخته است اندیشه‌اش را از تجربیاتش، از زندگی بدست آورده است.

 عوام کسی است که اندیشه و فکرش را کسانی دیگر برایش تعریف کرده‌اند.  

 پس در واقع عوام یا فرد عامی کسی است که بلندگوی دیگران است امّا روشنفکر بلندگوی خودش است . 

من شما وجامعه چرا نمی بایست از اینهمه  آفرینش رایگانی که خدا درجسم وروح وجان وطبیعت ما برجای نهاده است به بهترین وجه استفاده ببریم؟؟!! مگر جز برای ماست همه آنچه آفریده اوست!!!تصور خوب وبد  بودم من  یا دیگری تصوری است از دهن واندیشه شخصی مااما آیا تاکنون باین اندیشه کرده اید که چرا زمانیکه فردی بی هیچ شناختی در مقابل ما  می ایستد وهنوز لب به سخن نگشوده  تاثیر اولیه احساسی واندیشه را بروی ما میگذاردودر درون باندیشه مینشینیم که:او انسان خوبی است ازاین باید پرهیز کردبااو صمیمی نشو که جز شکستن نیست وووو..منبع : مقاله " هنر شاد زیستن "نویسنده :سوزان الدریج - ترجمه : حسین صافی - روزنامه همشهری  سایت فکر نو:           www.fekreno.org 

وقتی دالایی لاما جایزه صلح نوبل سال 1989 را دریافت کرد،یک خبرنگار از او پرسید: حالا بعد 

 از این چه؟ می خواهید چه کار کنید؟ او لبخندی زد و گفت: انگار هر کاری که ما آدم ها انجام می دهیم، مثلا خانه یا ماشینی می خریم، غذایی می خوریم، دوستی پیدا می کنیمو حتی به جوایز بزرگی نائل می شویم، هرگز برایمان کافی نیست. ما آدم ها همیشه به دنبال بیشتر و بیشتریم، اما بیشترها لزوما بهتر نیستند.  من فقط آرزو می کنم که خودم و همة آدم هاهر چه زودتر بفهمند که شادی  و رضایت شان را نباید در بیرون از خودشان جست وجو کنند. به آسانی نمی توان شادی را تعریف 

 کرد. شادی برای بعضی ها عاشق شدن یا بچه دار شدن است و برای بعضی دیگر، برنده شدن در قرعه کشی یا رفتن به دل طبیعت. تجربیات حسی در بالاترین حد خود، نوعی سرخوشی و لذت را به همراه دارند که لزوما زودگذر است و از زیاده روی در خوردن یا آمیزش جنسی جلوگیری می کند.  

با وجود این، روان شناسان با تکیه بر یافته های اخیر خود دربارة شادمانی، سعی دارند ویژگی های زودگذر و نیز پایدار این شرایط حسی ناشناخته را توصیف و علت آن را کشف کنند.

شیلا پنچال، کارشناس روان شناسی مثبت و بنیانگذارHappiness First TM است   

و  

با سازمان ها و اشخاص مختلفی همکاری دارد.او در این خصوص می گوید: روان شناسان سه عامل را برای شادمانی شناسایی کرده اند: لذت بردن از زندگی، به کارگیری توانایی های فردی به طور بی وقفه، و درک آن چه برتر از ماست. برای مثال، وقتی غرق صحبت، کار یا تفریح هستیم،احساسی به نام جوشش به ما دست می دهد که مانع از خوشی و شادمانی می شود، ولی پس از مدتی جای خود را به احساس رضایت عمیقی می دهد که پایدارتر است. جوشش عاملی بسیار مؤثر در ایجاد حس شادی پایدار است.    آیا شادمانی باعث سلامت جسمانی می شود؟ افراد شاد، در برابر بیماری هایی مانند آنفلوانزا مقاوم ترند و  جراحات وارد بر بدنشان زودتر بهبود مییابد.همچنین نتایج حاصل از تحلیل خود زندگی نامه های راهبه هایی  که از سال 1932 وارد یکی از صومعه های آمریکا شده اند،   نشان می دهد که عمر کسانی که روحیة شادتری دارند،  طولانی تر است. روان شناسان، لحن خوش بینانة راهبه ها را در متن زندگی نامه هایشان ارزیابی کردند و به رابطة معناداریمیان مثبت اندیشی و عمر طولانی دست یافتند. به بیانی ساده تر،میزان مرگ و میر در گروه راهبه های غمگین،نسبت به راهبه های سرزنده بیش از دو برابر بوده است.  

   آیا پول، خوشبختی می آورد؟  پول و احساس شادمانی، رابطه ای پیچیده با یکدیگر دارند .  به عقیدة پنچال، اگر کسی زیر خط فقر زندگی کند، پول زیاد، احساس خوشبختی خاصی به او می دهد. ولی وقتی که سطح درآمد افراد به حد معینی می رسد، دیگر درآمد بیشتر، آن ها را خشنود نمی کند. در نیم قرن اخیر، درآمد مردم انگلستان، آمریکا و ژاپن به بیش از دو برابر افزایش یافته و زندگی شان وضعیت مطلوبی پیدا کرده است.  حالا دیگر آن ها خانه های بزرگ تری دارند و لوازم برقی، زندگی راحت تری را برایشان فراهم کرده است.  آن ها به مسافرت های خارجی می روند و کالاهای لوکس می خرند و به دلیل برخورداری از امکانات بهداشتی، زندگی طولانی تری دارند. ولی نتایج حاصل از تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که این امکانات رفاهی ـ که حسادت بسیاری را در جهان رو به توسعه برانگیخته ـ باعث افزایش احساس خوشبختی انسان ها نشده و نمی شود.

چرا چنین است؟ شاید پاسخ این باشد که ما خود را با دیگران مقایسه می کنیم و این چشم و همچشمی، باعث ناراحتی مان می شود.روان شناسان در یکی از تحقیقاتشان از دانشجویان  
هاروارد پرسیده اند کدام بهتر است: پنجاه هزار دلار درآمد سالانه در شرایطی که دیگران  
 بیست و پنج هزار دلار در سال درآمد دارند، یا صد هزار دلار درآمد سالانه در شرایطی که حقوق دیگران بسیار بیشتر است؛ مثلا دویست و پنجاه هزار دلار؟بیشتر دانشجویان، گزینة اول را برگزیدند و ترجیح دادند  که کمتر حقوق بگیرند، ولی این حقوق کم، از درآمد دیگران بیشتر باشد. اگر قرار به مقایسه باشد، بهتر است خود را با کسانی که پایین تر از خودمان هستند، مقایسه کنیم. به همین دلیل است که در مسابقات المپیک، کسانی که مدال برنز می گیرند، خوشحال تر از کسانی هستند که مدال نقره گرفته اند. زیرا گروه اول، خدا را شکر می کنند که دست کم مدالی  نصیبشان شده است، در حالی که گروه دوم، حسرت مدال طلایی را می خورند که از دستشان رفته است.  گذشته از این، ذهن انسان قابلیت انطباق با شرایط جدید را دارد. به همین دلیل، این انعطاف پذیری ذهن، سبب تداوم بقا می شود؛ هر 
چند در جوامع نوین، مردم از آن چه دارند، پس از مدتی دلزده می شوند و همواره می خواهند چیزهای دیگری به دست آورند. این وضعیت سرانجام به نوعی جان کندن لذت گرایانه می انجامد. 
برای مثال، مردم از اولین اتومبیلی که می خرند، خیلی لذت می برند، ولی با دیدن تبلیغات، اتومبیل هایشان را یکی پس از دیگری عوض می کنند. اگر مجبور باشند یک مدل پایین تر از جدیدترین مدلرا سوار شوند، دیگر از داشتن آن راضی نخواهند بود. راز شاد زیستن، چنان که ریچارد لایارد می گوید، داشتن چیزهای بهتری است که هیچ گاه به داشتن شان قناعت نمی کنیم.  روابط زناشویی، دوستان خوب و زندگی مشترک می توانند بهانه ای برای خوشحالی مان باشند، چرا که روابط انسان ها با یکدیگر  
منشأ شادی است. پنچال معتقد است که برای رهایی از جان کندن لذت گرایانه باید به آن چه داریم، قانع باشیم و روحیة رضایتمندی را در خود تقویت کنیم. آیا شادمانی ذاتی است؟ مطالعاتی که بر روی دوقلوها انجام شده، ذاتی بودن شادمانی و افسردگیرا  
به اثبات رسانده است.  نتایج حاصل از این مطالعات، حتی در مورد دوقلوهای همسانی  که در 
 محیطی یکسان بزرگ شده اند نیز صدق می کند. با وجود این، ژن های مؤثر در ایجاد شادی هنوز ناشناخته اند   و همان طور که از یافته های روان شناختی برمی آید،به احتمال زیاد، ژن های 
متفاوتی در  ایجاد روحیة شاد دخالت دارند. این ژن ها با تغییر دادن میزان سروتونین در مغز، باعث بروزحس شادی می شوند. افسردگی، ناشی از کاهش سروتونین  در مغز است و داروهایی مانند پروزاک که حاوی سروتونین هستند، افسردگی را از بین می برند و در بیمار ایجاد سرخوشی می کنند. 
 با این حال، حتی آنان که به طور مادرزادی غمگین هستند،  می توانند با تغییر دیدگاه ها و تجدیدنظر در رفتارشان زندگی شادتری برای خود بسازند. 
 آیا علم، خوشبختی می آورد؟ دکتر مارتین سلیگمن، یکی از پیشگامان مطالعات افسردگیدر دانشگاه پنسیلوانیا، اخیرا به مطالعة شادی روی آورده است. در روان شناسی مثبت بر خلاف روان شناسی سنتی، به جای آن که آسیب های دوران کودکی مورد بررسی قرار گیرد، به عوامل شادی آفرین، از قبیل چیزهایی که به زندگی معنا می دهند،اهمیت داده می شود. در واقع، به ادعای دکتر استیونز رویکرد مثبت به روان شناسی، سابقه ای بسیار طولانی دارد و پیشینة آن به جنبش روان شناسی انسان شناختی و فلسفة بودایی می رسد. روان شناسی انسان شناختی را کارل راجرز در دهه 1950 معرفی کرد.دکتر ریچارد دیویدسون، متخصص عصب شناسی مغز از دانشگاه ویسکانسین، ثابت کرده است که عواطف مثبت، به فعالیت های الکتریکی بخش جلویی نیمکرة چپ مغز مربوط می شوند و احساسات منفی با بخش جلویی نیمکرة راست ارتباط دارند. فعالیت الکتریکی نیمکرة چپ در افراد شاد، یعنی کسانی که خنده رو هستند و دربارة خوبی ها سخن می گویند، بیشتر است. اسکن های تهیه شده از مغز افراد به هنگام تماشای تصاویر زیبا، نشان دهندة افزایش جذب گلوکز ـ و در نتیجه، افزایش فعالیت بیوشیمیایی ـ در نیمکرة چپ است. اسکن های مغزی نوزادان در حین لیسیدن خوراکی های شیرین نیز چنین نتیجه ای را تأیید می کند.
آیا برای شاد بودن باید عاشق شد؟ معمولا افراد متأهل، از مجردها و کسانی که از همسرشانجدا شده اند، شادترند.با این حال، دکتر استیونز می گوید: داشتن روابط دوستانه با همسرو دیگر اطرافیان، مهم تر از زندگی مشترک است.
آیا کسانی که پنجاه سال پیش از این زندگی می کردند، شادتر از ما بودند؟
در حال حاضر میزان شادی مردم جهان در قالب طرح هایی مانند پایگاه اطلاعاتی شادمانی در جهان تعیین می شود. نتایج حاصل از تحلیل این اطلاعات، از سال 1950 تاکنون هیچ تغییری را در وضعیت روحی ساکنان کشورهای غربی از جمله انگلیس، نشان نمی دهد. این در حالی است که شرایط زندگی آنان به طور چشمگیری بهتر شده است. دکتر استیونز معتقد است که در قرن بیست ویکم، اتومبیل شخصی و 
 رسانه ها، دو مانع اصلی در راه رسیدن به احساس خوشبختی هستند. اتومبیل شخصی، ما را  
چنان از جامعة اطرافمان جدا می کندکه به جای احساس صمیمیت با شهر و محل زندگی مان، از آن می گریزیم. 
 تلویزیون (و تا حدودی مطبوعات) خشونت، اخبار ناگوار و اسراف را به مردم منتقل می کند و باعث ترس و ایجاد ناراحتی در آن ها می شود. علاوه بر این، تماشای تلویزیون، فعالیت بینندگان را کم می کند و زمانی را که ممکن است صرف انجام دادن کارهای جوششی شود، از آن ها می گیرد.            شادترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟تصاویری که از مغز افراد مختلف تهیه شده، بیانگر آن است که راهبان بودایی و کسانی که برای مدتی طولانی مراقبه می کنند، شادترین انسان های دنیا هستند. مطالعه ای دیگر نشان می دهد که زنان خدمتکار فیلیپینی شاغل در هنگ کنگ، با وجود دوری از خانواده و کار سنگین در شرایط نامناسب و کسب درآمد ناچیز، سرزنده ترین مردم دنیا هستند. پیوند میان زنان فیلیپینی و احساسی که آن ها از کسب درآمد  و فرستادن آن به خانه و خانوادة خود تجربه می کنند،  ممکن است احساس رضایت شان را برانگیزد.   بالاخره علت شادمانی چیست؟ 
  براساس یافته های حاصل از پژوهش های اجتماعی فراگیردر آمریکا (US General Social Survey)عوامل اصلی شادمانی به ترتیب اهمیت عبارت اند از:روابط خانوادگی، مسائل مالی، کار، روابط اجتماعی و سلامت جسمانی. در کنار این عوامل می توان به ارزش های شخصی و آزادی   
نیز اشاره کرد.   دکتر استیونز با استناد به این تحقیق زمان بر و نیز طرح اسلوف،ادعا می کند که  
 احساس شادمانی، حاصل عوامل جسمانی، روابط با دیگران و فراگیری شیوه های مثبت سازماندهی افکار است.او در این خصوص می گوید: شاد بودن مستلزم ورزش کردن و توجه به  رژیم غذایی،  
اهمیت دادن به روابط عاطفی و داشتن صبر و حوصله است. دکتر استیونز همچنین توصیه می     
 کند  که به غریبه ها لبخند بزنیم، به نشانة احترام، سری تکان بدهیم ومهم تر از همه، وقایع خوب  
را در دفترچه ای یادداشت کنیم وبه خاطرشان شکرگزار باشیم. اگر چنین کنیم، آسایش و خوشبختی  
را درخواهیم یافت.  
منبع :   مقاله   " هنر شاد زیستن  " -نویسنده :سوزان الدریج - ترجمه : حسین صافی  روزنامه  همشهری جوان
 
ادامه مطلب ...