کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا1-Farzaneh Sheida

کتابهای نوشته شده به قلم فرزانه شیدا

کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا1-Farzaneh Sheida

کتابهای نوشته شده به قلم فرزانه شیدا

واژه هاجلد دوم سخنانی از هزار سخن /جلد دوم- قسمت هشتم-۸

 کلید شادیهای در دل  توست٫٫ درب،، شادی ، دل خود را پیدا کن .ف.شیدا

اهداف ما  ، همیشه ما را به همان  سوئی میبردکه خود در نظر گرفته ایم واگرچه عوامل محیطی شایدگاه پیچ  وخمی را در طی  راه  فراهم آورداما تا رسیدن بدرب خوشبختی آنچه همیشه نیازمند آن خواهی بود پشتکار توست!!ف.شیدا

 

واژه ها

سخنانی از هزار سخن /جلد دوم-  قسمت هشتم-۸

به قلم فـرزانه شــیدا

  * نظریه پردازان شخصیت  *بعضی از نظریه پردازان شخصیت بر این عقیده تاکید دارند  که انسانها از حیواناتی که صرفا در جستجویکاهش تنش و کسب لذت هستند، برترند. آنها انسانها را موجودی می‌دانند   که عمدتا بوسیله نیاز به رشد و تحقق استعدادهای بالقوه   و ابراز خویشتن ، برانگیخته می‌شوند.    

 خوش‌بینی یا بدبینی : آیا انسانها اساسا خوب هستند یا بد؟  مهربان هستند یا بی رحم؟ دلسوز هستند یا سنگدل؟... این سوالات ، پرسشهای اخلاقی و ارزشی هستندکه در دنیای علم گرائی جائی ندارند.

با این وجود بطور آشکار چنین سوالی به چند تن از نظریه پردازان مربوط می‌شود. بعضی از نظریه پردازان بطور آشکار نقطه نظرهای خوش‌بینانه‌ای نسبت به انسان دارند. (نظیر انسان گرایان) آنها انسانها را افرادی بشر دوست ،نوع دوست و از لحاظ اجتماعی آگاه می‌دانند.در مقابل نظریه پردازانی نظیر فروید با بدبینی به انسان نگاه می‌کنند. 

 بخش دوم در:www.esalat.org  وهمچنین  روان شناسان معتقدند که :

اندیشه ها و پندارهای ماست که کیفیت زندگی ما را می سازند، اندیشه ها هستند که موجب موفقیت یا شکست عامل سلامتی یا مریضی، باعث خوشبختی یا بدبخت  ما هستند. با اندیشه های مثبت است که انسان سرشار از شور و شوق و اشتیاق، احساس خوشبختی، تندرستی و آرامش می کند و با افکار منفی است که احساس شکست، بدبختی، مریضی، بیچارگی و بدبینی می کند.

 با اندیشه های مثبت است که توانمندی ها، اعتماد به نفس و خودباوری هاقویاً افزایش می یابند، در حالی که با  افکار منفی  احساس ناتوانی، حقارت و خودکم بینی ها در انسان تشدید گردیده و در نتیجه بسیاری از امراض روحی و جسمی گریبان گیر فرد می شود.  جای تأسف است که اکثر مردم بدون این که خود متوجه باشند، با تکرار اندیشه های مجرب، انرژی های خود را بر ضد خویش به کار برده و سبب بدبختی های خود می شوند!

وقتی اندیشه های منفی را در سر داریم،آنها را خواسته یا ناخواسته هر روز چند هزارمرتبه تکرار می کنیم، در نتیجه افکار منفی قوی تر می شوند و جای بیشتری در ذهن به خود اختصاص می دهند در نهایت تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود می گیرند    و به مجموعه افکارمان، ماهیت منفی می دهند.

با این روند، بدون این که بخواهیم و ندانسته، بخش عظیمی از توانایی های (بالقوه و بالفعل)  خود را ناتوان ساخته و بیهوده هدر می دهیم

 در نتیجه بی حوصله، کم اشتها، پریشان حال، بدخواب و افسرده… می شویم و به ناراحتی های قلبی و عروقی و فشار خون و درد دیگر دچار می شویم، به عبارت ساده سموم حاصل از نگرانی،خشم، ترس، ناکامی و منفی بافی ما را به سوی بیماری و نابودی می کشاند.

انسان برای بقا و بهتر زیستن همیشه تلاش می کند، در این حرکت مهم ترین مسأله بهره مندی از تفکر مثبت است و این تلاش، بشر را به سرمنزل آرامش و آسایشجسم و روح سوق می دهد. گواه آن سفارش بسیاری از بزرگان دین استکه انسان را به اندیشه مثبت رهنمون کرده اند.

مثبت اندیشی از نظر جامعه شناسی مثبت نگری حاصل تعامل آرام و بدون مشکل با محیط اجتماعی است که پیامد آن مجموعه ای از تمایلات مبتنی بر رضایت مندی، خوش بینی، امید،اعتماد و اطمینان خاطر در فرد است. نقطه مقابل آنوجود بیزاری، ترس، عصبانیت، ناامیدی و نگرانی خواهد بود.

مثبت نگری زمانی بوجود می آید که افراد احساس نمایند درکشان از خودشان تأیید شده است.

مثبت نگری نوعی خیر عمومی است که پیامد و حاصل آن را باید در تشریک مساعی، طراوت اجتماعی،   وفاق اجتماعی، عواطف مثبت، زندگی انجمنی و مشارکت اجتماعی جستجو کرد.

 مثبت نگری نوعی سرمایه عاطفی است

که هزینه های کنترل و نظارت رسمی را کاهش می دهد و افراد را متقاعد به رفتار مطابق با ارزش ها و هنجارهای اجتماعیپذیرفته شده می نماید. سرمایه ای که به واسطه استفاده از آن زایش تازه ای پیدا می کند، زیرا وقتی افراد از عواطف مثبتی که دیگران ابراز می دارنداستفاده می کنند به نوعی عواطف مثبت تازه ای را تولید می کنند.*مهمترین تأثیر مثبت نگری بر زندگی عادی*یا روزمره این است که در صورت *وجود مثبت نگری زندگی روزمره * *معطوف به آینده خواهد بود* و افراد جامعه از گذشته نگری منفی و داشتن کنش های آنی و لحظه  ای رهایی پیدا خواهند کرد. آنها پذیرای برنامه داشتن و کنش های عقلانی معطوفبه هدف خواهند شد؛ کنش هایی که آنها را وادار به تلاش و کوشش مضاعفو نیل به اهداف متعالی تر می نماید به گونه ای که   نوعی آینده گرایی و آینده اندیشی را در افراد جامعه تقویت می نماید که خود می تواند پیامدهای مثبت متعددی را به دنبال داشته باشد.

هر چند که مثبت نگری در نگاه نخست و نقطه آغازین از خود فرد شروع می شود و تجلی آن را در فرد می بینیم اما حاصل آن در تجربه جمعی فرد که در فرآیند تعامل اجتماعی شکل می گیرد دیده می شود؛ تجربه ای که نمونه آن را در جامعه و فرهنگ حاکم بر آن می بینیم.

جوامع منعطف، بالنده و پویا در قیاس با جوامع سخت و ایستا و بسته از آمادگی بیشتری برای مثبت نگری  برخوردار هستند زیرا جوامع و فرهنگ های بسته بیشتر خصلت جرم گرایانه دارند که بیشتر آن مولد نوعی بدبینی هستند.

فرهنگ جامعه تأثیر بسزایی در مثبت نگری یا برعکس آن در منفی نگری دارد. در جامعه ای که بدی، زشتی، ظلم و شرارت وجود دارد

این امر باعث می شود تا افراد هر روز با آن بدی ها روبه رو شوند و کم کم عادت کنند تا فقط زشتی ها را تداعی نمایند.

 اگر منفی نگری در جامعه ای شایع شود  کودکان و نوجوانان آن جامعه با مشاهده منفی گرایی   تحت تأثیر قرار می گیرند.  و همان طور که تئوری یادگیری مشاهده ای بیان می کند این نگرش و رفتار را یاد می گیرند و بروز می دهند.

تقویت ارزش های اخلاقی مثبت در جامعه مدیون کار و تلاش، صداقت، تعاون و همکاری، احترام به یکدیگر و تقویت عزت نفس در سطح فردی و در سطح ملی و تقویت عملکرد، کارایی سازمانی و حوزه های اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و می تواند مثبت نگری را در بین افراد جامعه تقویت نمایند.

 علاوه بر این تقویت غرور ملی می تواند زمینه را برای مثبت اندیشی فراهم نما ید و از موانعی که باعث پیشرفت مثبت نگری می گردد می توان عدم احساس موفقیت و کارا بودن و نرسیدن به آ رزوها و آرمان ها و ناامیدی و بدبینی را نام برد.

آشنائی با مردان موفق جامعه:

 پروفسور محسن کاوه راد Mohsen Kavehrad

 پروفسور محسن کاوه راد 

 Dr.Mohsen Kavehrad

 متولد یازدهم دیماه  ۱۳۲۹با جناب آقای پروفسور محسن کاوه راد آشنا شویم .

ایشان مخترع ٫ استاد دانشگاه٫شاعر ویکی از بزرگان کشور ایران و مقیم آمریکا می باشند.   

 جناب آقای  پروفسور محسن کاوه راد متولد یازدهم دیماه  ۱۳۲۹

استاد دانشکده مهندسی برق در دانشگاه ایالتی ینسیلوانیا می باشند.

 ایشان مدرک لیسانس را در مهندسی برق از پلی تکنیک تهران (1973) 

مدرک فوق لیسانس را در مهندسی برق از پلی تکنیک وستر در ایالت ماساچوست آمریکا (1975) و دکترای خود را در رشته مهندسی برق (رشته مخابرات)  از دانشگاه پلی تکنیک بروکلین دریافت نمودند (1977).

پروفسور کاوه راد از سال 1978 تا 1981 با کمپانی های Fairchild و GTE درزمینه مخابرات فضایی همکاری می کردند.در دسامبر 1981 ایشان به آزمایشگاه  تحقیقاتی(Bell Laboratories) در امریکا پیوستند.

 دکتر کاوه راد 3 جایزه ویژه برای نتایج تحقیقاتشان در زمینه های سیستم های مخابرات بی سیم . جایزه TRIO برای اختراع  " کوپلر نوری غیر فعال"، جایزه IEEE VTS Neal Shepherd یرای  بهترین مقاله.

3 جایزه بهترین مقاله از انجمن IEEE Laser and Electro-Optic و مدال طلا از طرف " مرکز علوم مهندسی کانادا" برای بهترین تز دکترا دریافت نمودند.

پروفسور محسن  کاوه راد به عنوان محقق در محافل معتبر دنیا شناخته شده هستند و به کنفرانس های بین المللی متعدد بعنوان سخنران دعوت شده اند. تحقیقات ایشان در طی 3 دهه در بیش از 300 مقاله علمی در مجلات بین المللی و نیز چندین کتاب و اختراع (ثبت شده) منتشر شده است.اخبار مربوط به اختراعات ایشان در محافلی چون تایمز نیویورک و BBC لندن و ..... غیره بارها به چاپ رسیده است.

در زندگی شخصی ، پروفسور  کاوه راد از مطالعه و سرودن اشعار فارسی لذت برده و معتقدند:همانطورکه اختراعات در علوم و مهندسی کار مغزند اشعار اختراع قلب (روح) میباشندو حتی در ابداع مهندسی ارتباط قلب و مغزنقش مهمی را میتواند  ایفا نماید.

  لینک زندگینامه جناب آقای پرفسور محسن کاوه راد(در سایت  چهره های ماندگار:)  

http://243.blogfa.com/post-135.aspx 

 

دنباله در ادامه ی مطلب

اکنون اجازه بفرمائید متنی را که طی صحبتی از ایشان  شنیده ام نقل کنم:

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم .

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود.

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند.در 30 سالگی پی بردمکه قدرت ، جاذبه مرد است  و جاذبه ، قدرت زن .

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛بلکه چیزی است که خود می سازد .
در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ،در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم که10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتدو 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند
 در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است.
در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
 در 65 سالگی آموختم کهانسان برای لذّت بردن از عمری دراز ،باید بعد از خوردن آنچه لازم است ،آنچه را نیز که میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است.
 در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد وکمال خود ادامه می دهدو به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود.
 
 در 80 سالگی پی بردم کهدوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لّذت دنیا است.
  در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست ...  زیباست... زیباست!!! 
 
در بخش بعدی چندین متن نیز از متون ایشان را خواهم نوشت که
 
مرتبط  با بحث واژه ها می باشد
 
 
عکس بالا  کتابی ست در تعریف ذهنیت آدمی لینک مرتبط با کتاب:
 
 
غوغای صبح
 
غوغای شروع روز....ساعت ۶
 صبحگاهان
 ...شتابی بیمارگونه در مسیر راه
 مردم دسته دسته در گذر
 از کنارهم ... بی هیچ احساس
   ،،جز شتاب،، ... شتاب... شتاب !!!
 
با نگا ه های ممتد
  برقاب کوچک ساعت مچی
 در شتاب های روز... همه چیز محکوم ...
  
در زیستنی شتاب آلوده
 ،، قانون انجام وظیفه،،
   در قبال جامعه...زندگی ...خانواده! 
 
 وقت شناسی ،  متعهد بودن
  در مقابل خود ودیگری... 
 وبدین گونه صبح ساعت ۶
 
غوغائی در شروع روز
  وجسم انسانی درشتاب... شتاب... شتاب
 دردآلوده ...  خسته ... بی حوصله!!!!
 ذهن انسانی
  در بی تابی وهراس دیر رسیدن!!!
 وروح انسانی فراموش شده  واحساس بربادرفته!!! 
....
و غوغای صبح تا  دیر هنگام...
   ادامه خواهد داشت
 بی نگاه به خورشید ..    یا روز بارانی
   تنفس هوای صبح ...  احساس روز!!!
   وغروب هنگام... گذر از غوغائی دگرباره 
 تا رسیدن بخانه!! 
 در خستگی جان....  در جسمی که روح در آن
 درتمامی روز... در اسارت بود!!!
 
وفرصت درد ودلی
 یا حتی اندیشه ای در درون ،  مجال نایافته
 یا غیر ضروری در محیط کار!!!!
 
 وآنگاه  در خانه ای!
  آری در خانه ٫ با دردی در جسم و روح
 در اشتیاق خواب .... از فرط خستگی 
 به امید لحظه ای آسوده زیستن 
 
 در خواب! وتنها در خواب!
 اگر رنجی نیآزارد خواب را! 
  و زندگی ست این!
 این   برای من ... تو ... آدمی! 
 
در اندیشه ام ... خــدا ...ازآن  بالای آسمان
 چگونه    چنین زیستـنی    را مینگرد؟!
 در سوالم  که خــدا راضی ست   آیا؟!
 آیا باید همین باشد !  همین؟!!!!
 
می گویند خـــداونــد
  زحمتکشان  را  دوست میدارد
   وبراو که راه سخت را 
  بر ره آسان می گزیند ارج می نهد!!!
 ایکاش در کوتاهی کلام ، می گفت مارا
 
که این زندگی امروز آیا...
  آیا همان راه سخت است که او می گفت؟!! 
 یا نه ... انسان خود را ...
 
خویش را بر چنین اسارتی  
محکوم کرده است؟!
  
 که چون بخواهی٫٫ امورات بگذرد،،  
باید ... ومی بایست  ، چنین زندگی کنی؟؟!!
 
اما آخروقتی ٫٫امورات دل ،، نمیگذرد  ... 
چه باید کرد!!!
 
عجیب نیست ...  که از خود دور افتاده ... 
  از زندگی وانسانها واحساس ها
  جز نگریستن بر  عقربه ها
  هیچ برای ما بجا نمانده است!
 
عجیب نیست اگر رغبت نمیکنی
  یکروز تعطیل با دیگری نشسته
 از دل واحساس  و یااز عشق ...
  یا حتی از خود بگوئی!
 
 ودر همیشگی لحظه ها .. از اندام  وجسم و روح خویش
 تنها یک کلام میشنوی : خسته ام‌!!!
  
عجیب نیست  که همسایه ...همسایه را  نمیشناسد 
 وجز سلام تند وشتابان در کوچه گذر
  شاید  هیچ نباشد ...در همسایگی!!!
 وشاید سلام هم نیست
 
نگاهی شاید: من کجا دیدم ترا 
  یک جائی باید دیده باشم ترا ؟؟؟!! 
  وبعد فراموشی با یک کلام
    هرکه بود آشنا بنظر می آمد!
 وشاید  مجال اندیشه ای نیز، نمانده باشد ! 
 
عجیب نیست
 که از وجود خو د نیز...هیچ نمی یابی 
 ودر احساس خویش نیز ....خودرا پیدا نمی کنی!
 
عجیب نیست
 که کتاب شعر ، داستان ، غزل 
 در پشت ویترین ها ... در کتابخانه های خانگی
 خاک میخورد:
 
،، آخر شعر . داستان ... که ...  ،، نان ،، نمیشود!!!!! 
 اصلا کجاست / وقت برای اینکارها!!!!
  
عجیب نیست
 که حوصله ای نمانده است ...
 بر بوئیدن گلی ... یا نگاهی بر درختی
  تا دریابیــم بــهار است.... یا برگ پائــیزی ست
 ...  بـر شاخ درخـــت!!!
 
عجیب نیست که در گذار از کنارهم
 نگاهمان  نیز.... باهم تلاقــی نمی کند
  وخاک بیشتر آشناست 
 با نگاه ما... تا آسمان خدا!!! 
...  
عجیب   نیست که در نمی یابیم
   چگونه گذشت عمری که برما گذشت!!!
 
آه .... هوای روستا
   صمیمیت مردم دور از شهر 
 طبیعت  بکر وپاک
  لحظه ای بودن وزیستن ....بدون مشغله ودود
  بدون اسارت عقربه ها.. وسوسه ام میکند!!!
 
 نه تنها مرا که بشریت را !!!
 
آخر دمی آسوده زیستن ... را هرگز نمیتوان
  با ساعتها ... روزها... در مشغله ی کار
 تنها برای گذران  امور... یکسان شمرد
 
* وزندگی ماست ...در گذر هر ثانیه ای*
  که عقربه ها ثانیه شمار
 تکانی خورده به ثانیه بعد می رسد
 * ومیشمارند....  و شمردند*
   آوراه گی روح مرا....روح ترا
  هستی را و  روح  زکف داده را...  !!!!
  
در بهای زیستنی ....که هرگز درنیافیتم 
 چگونه گذشت ...
 
در مشغله بودنی پر تعجیل
 که دیده بر خاک ره سپردیم .... بسوی کار!!!
 
ایکاش خــدا می گفت راضی ست
  تا شاید دل نیز رضا میشد 
  وزندگی آسان تر
  
ایکاش خدا می گفت !...ایــکاش  !   
سروده فرزانه شیدا
 
زندگی،درست هنگامی که انتظارش را نداریم، برای مان نبردی تدارک می بیند که شهامت مان را بیازماید، و اشتیاق مان را برای تغییر." پائولو کوئیلو
 
 هرگز دلی را مشکن!
 
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود : ستم گناهی است که هیچ وقت فراموش نمی شود بیاییم 
  در زندگی به هیچ کس ظلم و ستم نکنیم
 دل مسوزان   که زهر دل به خدا راهی هست  
هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست!
 
همیشه راهی را طی کن که میدانی قلبت را گلباران شادی وعشق می کند.ف.شیدا
 شادمانی ترا آرزومندم
وازه ها به قلم:  فــرزانه شـــیدا
 
 
 
 خدایا خواهش میکنم !
اگه نمیتونی منولاغرکنی پس دوست منو چاق کن!!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد