یونگ با عقیده فروید مبتنی بر مرکزیت سکس مخالفت کرده و ابراز عقیده کرد که انسانها همان قدری که بوسیله اهداف ، آرزوها و امیال دیگرشان هدایت میشوند بوسیله تمایلات جنسی نیز برانگیخته میشوند.
از نظر یونگ فضیلت خود بودن، تلاش برای رشد و خود شکوفایی خلاق از ویژگیهای اصلی انسان است.
بطور کلی یونگ در نظریات خود جهت گیری انسان دوستانهای را دنبال میکند.روانکاوان دیگرمثل اریکسون ، کارن هورنای ، اریکزدم و ... بیشتر ماهیت اجتماعی انسان را مورد تاکید قرار دادهاند.
" مازلو" سلسله مراتب این نیازها را مطرح میکند و معتقد است انسان میتواند با برآورده کردن نیازهای خود در هر یک از طبقات به مرحله نهایی که تحت عنوان" خود شکوفایی" مشخص میشودبرسد. انسان در این مرحله انسانی با کارکرد کامل شناخته میشود. یعنی فردی که توانسته است که تمام ظرفیتهای وجودی خویش را آشکار سازد.
از این دیدگاه انسان ذاتا تمایل به رشد یا تحقق بخشیدن به خویش دارد. اُرگانیزم نه تنها سعی میکند که خود را حفظ کند بلکه میکوشد که خویش را در جهت تمامیت وحدت کمال و خود مختاری سوق دهد. این دیدگاه ، نگرشی خوش بینانه به انسان دارد.
" ماهیت انسان" از دیدگاه رفتار گرایان در نظر رفتارگرایان انسان ذاتا نه خوب است و نه بد ، بلکه یک ارگانیزم تجربه گرا است که استعداد بالقوهای برایهمه نوع رفتار دارد.به اعتقاد این گروه انسان در بدو تولد همانند صفحه سفیدی است که هیچ چیزی بر آن نوشته نشده است.
او به منزله یک موجود واکنش گر به حساب میآید که در قبال محرکهای محیطی پاسخ میدهد. رفتار او پاسخی به تحریک است که قسمت اعظم این تحریک بیرونی است ولی تا حدودی هم درونی است. او رفتاری قانونمند و پیچیده دارد که به شدت تحت تاثیر محیط قرار دارد و اصولا انسان تا حدود زیادی ماحصل محیطش است.
"رفتار گرایان" مفهوم اراده را مطلقا انکار میکنند و اعتقاد ندارند که فرد میتواند به شیوهای رفتارکند که به حوادث پیشین وابسته نباشد.
انسان را موجودی میدانند که بر اساس شرطی شدنش زندگی میکند نه براساس عقایدش.او موجودی است که خودش را کنترلنمیکند بلکه بوسیله عاداتش کنترلمیشود. به نظر آنها انسانهای خوب نیز مانند اتومبیلهای خوب باید تولید شوند و کار مهندسان رفتار و رفتار درمانگران آن است که افراد خوب بوجود بیاورند. به نظر آنها تمام ویژگیهای خوب و بد انسان حاصل محیط است.
"انسان کلا یک موجود احساس کننده ، تفکر کننده و عامل است که از لحاظ اخلاق نه خوب است و نه بد".
"روانشناسان گشتالتی" به" ذاتی بودن نیاز انسان به سازمان و وحدت تجربه ادراکی "معتقدند.
انسان تمایل دارد تا در جهت چیزهای کل و یا هیاتهای خوب حرکت کند تا از تنشهای خود بکاهد و کلیت خود را به ظهور برساند.
تمایل اساسی انسان تلاش برایکسب تعادل به عنوان یک" ارگانیزم "است." اُرگانیزم انسان "یک واکنش کننده یا دریافت کننده منفعل و فعل پذیر نیست. یک ادراک کننده و سازمان دهنده فعال است که بر طبق نیاز و علاقه خودش اجزای جهان مطلق را انتخاب میکند و دنیای خودش را از دنیای عینی بوجود میآورد. چون اُرگانیزم موجودی خود کفا نیست پیوسته با محیط خود در تعامل است تا به نیازها و علائق خود جامه عمل بپوشاند.
از دیدگاه اسلام ،انسان در جنبههای شناختی و قلبی (عاطفی) خصوصیات فطری دارد.
انسان در بعد شناختی برخی چیزها را که البته زیاد نیست بوسیله فطرت خود دریافته است" اصول تفکر انسان" که در همه مشترک است فطری است و فروع و شاخههای آن اکتسابی!زیرا انسان در دانستن "اصول تفکر " نیازمند به مقدمات و قیاس کردن یا نتیجه گرفتن نیست. یعنی ساختمان فکری او به گونهای است که آن مسائل وقتی عرضه میشود نیاز به استدلال و برهان ندارد و قابل فهم است.
بر اساس فطرت خویش" انسان حقیقت جو" است. نیاز دارد به اینکه حقیقت چیزها ، امور و جهان را آنچنان که هست دریابد. همان چیزی که حس کنجکاوی یا انگیزه اکتشاف در روانشناسی نامیده میشود. انسان به فضائل اخلاقی و نیکی ها گرایش دارد. این قبیل مسائل برای او منفعت مادی ندارندبلکه تنها به دلیل فضیلتی که دارند برای او ارزشمندند مثل گرایش به پاکی ، صداقت و غیره. بر این اساس انسان موجودی خیرجو است. علاوه بر این انسان موجودی زیبا پسند است.
گرایش به زیباییها دارد و زیبایی و جمال برای او یک موضوع اصلی و مستقل از سایر امور است. گرایش به خلاقیت و ابتکار بطور فطری در ذات او وجود دارد.علاوه بر اینکه مقداری از نیازهای زندگی مادی او را تامین میکند. از سوی دیگر عشق و پرستش گرایش مخصوص انسان است که با انسانیت او پیوند قطع ناپذیر دارد.فطرت انسان فنای عاشق را در راه معشوق یک افتخار میداند.
و برخلاف روانکاوی وجود اراده و آزادی انسان را نفی نمیکند و او را تابع عوامل جبری یا محدودیتهای اجتماعی نمیداند و همچون رفتار گرایان او را تحت کنترل عادات خویش نمیداند.
با این حال او کاملا مستقل از عوامل دیگرعمل نمیکند که بتواند همچون نظر انسان گرایان در ارضای نیازهایش مستقل و خود مختار عمل کند. هر یک از دیدگاههای روانشناختی در موردماهیت انسان گاه به برخی مفاهیم اسلام و نظریات او در این مورد نزدیک و گاه از آن دور میشوند. به هر حال هر یک از آنها نظریات انسانی هستند که توسط خود انسان در مورد ماهیت انسان مطرح شدهاند.چنین نظریاتی مسلما نیاز به تجدد نظر و تکامل خواهند داشت.
نوشته شده توسط: محمد رضا نعیمی خالدی /دانشجوی روانشناسی وبلاگ:
Jean Piaget – Switzerland
دانشجویی در این رابطه خاطره جالبی رو نقل کرده : یکی از دانشجویان فوق لیسانس پیاژه ضمن آزمودن نوزادان 7 هفته ای متقاعد شده بود آنها از او تقلید می کنند . دانشجو با این کشف خود پیش پیاژه رفت : دانشجو : « می دانید من چکار می کنم ؟ زبانم را در برابر نوزاد بیرون می آورم ، و می دانید او چه می کند ؟ » پیاژه زیر لب گفت : « شما بگویید . » دانشجو : « او هم زبانش را در برابر من بیرون می آورد ! نظر شما چیست ؟ » استاد سرشناس به پیپ خود پکی زد و در حالی که می اندیشید نظریه اش را به چالش کشیده اند ، گفت :« فکر میکنم خیلی بی تربیتی کرده ! »
www.epsa.blogfa.com/
کلید طلایی
یکی از علل عمده شکست و ناکامی این است که در برخورد با مشکلات موقتی متوقف می شویم و دست از تلاش بر می داریم . هر کسی را که بگوئید این را زمانی تجربه کرده است . در روزگاریکه همه در اندیشه طلا بودند یکی از عموهای داربی گرفتار " تب طلا "شد . راهی غرب شد تا با حفاری زمین به ثروت برسد . او هرگز نشنیده بود که در مغز انسان طلایی به مراتب بیش از آنکه او از زمین بیاورد وجود دارد . او با اخذ اجازه نامه با بیل و کلنگ سرگرم کار شد . بعد از هفته ها کار طاقت فرسا به کلوخه های براق طلا رسید . اکنون به وسیله ای نیاز داشت که این کلوخه ها را از دل خاک بیرون بکشد . بی آنکه کسی متوجه شود روی معدن را پوشاند و عازم شهر " ویلیامز برگ " در ایالت مریلندشد تا موضوع را برای بستگان و برخی از همسایگان بازگو کند . آنها دور هم جمع شدند و پول خرید دستگاه حفاری را تدارک دیدند ، آن را خریدند و به محل معدن طلا بردند . آنها سرگرم کار شدند .
نخستین کامیون کلوخه ها را به کوره ذوب و استخراج طلا فرستادند . معلوم شد که یکی از غنی ترین معادن " کلرادو " را یافتند . حمل چند کامیون کلوخ طلا کافی بود تا همه بدهی های آنها را پاک کند و نوبت به سود کلان برسد . مته های حفاری ، زمین را می شکافتند ، امید داربی و عمویش بیشتر می شد ، تا اینکه اتفاقی افتاد ، رگه های طلایی بی مقدمه ناپدیدشدند . آنها به پایان رنگین کمان رسیده بودند . از معدن طلا دیگر اثری نبود . به کندن زمین ادامه دادند ، مایوسانه می خواستند رگه طلا را از نو بیابند ،اما....اما موفق نشدند .
سرانجام تصمیم گرفتند که دست از کار بکشند .دستگاه حفاری را به چند صد دلار فروختند و با قطار به دیارشان برگشتند . کسی که دستگاه را خریده بود از یک مهندس معدن خواست تا به معدن نگاهی بیاندازد و برای او محاسبه کوچکی انجام دهد . مهندس مزبور نظر داد که پروژه حفاری معدن از آن جهت شکست خورده که صاحبان آن به کار معدن و اصول حاکم بر آن آگاه نبودند . تحقیقات این مهندسان نشان داد که رگه در فاصله 90 سانتی متری از محلی که خانواده داربی کارشان را متوقف کرده بودند از نو پدیدار خواهد شد و دقیقا" این اتفاق افتاد . کسی که دستگاه حفاری را خریده بود ، میلیونها دلار ثروت انباشت کرد . او به حقیقت مهمی توجه کرده بود و آن اینکه قبل از تسلیم شدن و دست از کار کشیدن باید با متخصص به مشورت نشست و این که درست فکر کند و درست بیندیشد داربی مدتها بعد ، جبران زیان خود را کرد . او به ثروتی بیش از اینها دست یافت و این زمانی بود که به کشفی بزرگ نایل آمد . او فهمید که اشتیاق می تواند به طلا تبدیل شود داربی به کار فروش بیمه عمر مشغول شد . داربی که می دانست به دلیل آنکه در 90 سانتی متری طلا کارش را رها کرده و سود کلانی را از دست داده است با خود گفت " من در فاصله 90 سانتی متری طلا متوقف شدم . اما از این به بعد ، وقتی به اشخاص روجوع می کنم و از آنها جواب نه می گیرم ، تسلیم نمی شوم ."
داربی در شمار معدود کسانی قرار گرفت که سالانه بیش از یک میلیون دلار بیمه عمر می فروشند . او پیروزی خود را مدیون شکستی می داند که در کار استخراج از معدن طلا متحمل شد . او می داند که قبل از موفقیت باید شکستهای موقتی را پذیرفت . وقتی سایه های شکست از راه می رسند ، ساده ترین و به ظاهر منتقی ترین اقدام دست کشیدن از فعالیت است و این اقدامی است که اغلب می کنند . بیش از 500 نفر ، از موفق ترین افراد می گویند : بزرگترین موفقیت آنها یک قدم فراتر از جایی که شکست خورده بودند نصیبشان شده است.
قانون جذب
حتما تا حالا درباره قانون جذب شنیده اید. طبق قانون جذب ما هرچیزی را که در ذهن و باور خود داریم را به سمت خود جذب میکنیم. من چند سالی است که با این قانون آشنا شدم و همیشه سعی کردم از این قانون در زندگی خودم استفاده کنم. مطلبی که من در مورد قانون جذب دریافتم این هست که فقط با گفتن یک جمله تاکیدی و یا تصور یک موقعیت، چیزی به زندگی ما جذب نمیشه البته این کارها در جذب موقعیتها به سمت ما تاثیر زیادی دارند ولی تمام چیزی نیستند که برای قانون جذب لازم است.
برای اینکه ما موقعیتی را به سمت خودمان جذب کنیم باید تمام سلولهای بدن خود را آماده جذب کنیم و جذب آن را باور کنیم و بعد از این که به این موقعیت رسیدیم باید خودمان را در همین وضعیت نگه داریم و همچنان منتظر جذب بمانیم چون معمولا این قانون کمی طول میکشد تا عمل کند و اگر ما زود ناامید بشویم و از حالت آماده باش خارج شویم، جلوی جذب موقعیتی که به آن نیاز داشتیم را میگیریم. اگر قرار است کاری را انجام بدهیم باید آن را تا انتها و به درستی به پیش ببریم تا نتیجه تلاش خود را دریافت کنیم.
سعی کنید مثبت اندیشی را عادت خویش قرار دهید
برگرفته از وبلاگ کلبه ی موفقیت
http://kolbe-movafaghiat.mihanblog.com/post/author/218281