واژه ها
(سخنانی از هزار سخن)
بخش۴/ پایان جلد اول واژه ها
روزگار همواره در پستی وبلندی های بسیار سپری میشودو هرچه در طول عمر بر تجربیات آدمی ا فزوده میگرددباز ، بسیاری دانستنی ها ، آنگونه است که گوئی انسان را همچنان درجای اولیه خود قرار داده است !و هنوز می بایست رفت ورفت ... آموخت وآموخت تا شاید زینهمه ذره ای از آن شمس طلائی دانش را عیار زندگی خود کرد وارزشی بر خویش افزود
بااینهمه نقش واژه ها درزندگی بسیار تاثیر گذارا ستبدون حروف و واژه ها قدرت ارتباطی بین انسانهاکتب مختلف ورسانه ها هیچکدام وجود نداشت تاانسان توانائی آمورزش بیشتر داشته باشدونقش اندیشه های انسانی نیز بر "قدرت واژه ها "بسیار افزوده است.
ودر این میان بلاغت سخن ، استعداد نوشتن دربه تحریر درآوردن اندیشه ها ی متفاوتهمه وهمه زندگی را به دانش های بسیاری رهنمون بوده است .
فردی که بلاغت سخن داشته وقادر به گفتنو نوشتن واژه ها در بیان ایده ها واندیشه هایخود میباشد حتما سخنی نیز برای گفتن داردو اگرچه ممکن است شخصی استعداد نوشتن خویش رابگونه مناسبی استفاده نکند.اما آنچه در خور یادگیری باشد بی شک بر معرفت انسانی جامعه و دانش فردی ـ اجتماعی ،انسانها تاثیر میگذارد.
وزمانی که نویسنده یا شاعری قلم بدست میگیردبدون شک گفته های او بی اثر نخواهد بود.
....با نگاهی به کتب امروزی و همچنین چاپ کتب قدیمی همراه با اشعار کهن وجدید ، براحتی میشود دریافت که شعردرهمه جای دنیا، وجود کتاب ودست نوشته هاواشعار ، از ضرورتهای ملی هر کشوری ست خواه این کتاب کتب درسی باشد خواه رمان و خواه دیوان شعر وترانه ای!
آنچه مهم است:" واژه های درون اینهاست"،افکار ذهنی و نوشته های اشخاص دررشته های مختلف
گاه علمی گاه احساسی واز اینهمه نیزدر کتب درسی ـ آموزشی نیز استفاده میگردد
استادی کتاب کلیله ودمنه را در کلاس خود به کار میگیرددیگری شاهنامه ... یکی کتب منطق وفلسفه را میآموزد دیگری شعر وادبیات و آنچه واژه ها میآموزنداز هر کتاب ومتن ومنبعی که باشد خوب یا بد آموزشی ست که در شخص مخاطب جذب ودر آینده اوشاید نیم عظمی از دانسته ها ودانش او باشد.
اینجاست که می بینیم مسئولیت یک نویسنده در هر رشته ای چقدر میتواند مهم باشد واستاد ومعلم آن نیز.
بااینوصف حتی در جامعه کوچک خانواده هم که والدیننقش معلم واستاد زندگی را ایفا میکنند اهمیت
"واژه های اولیه صد چندان است".
دانش آموز ودانشجوئی که در جامعه بخواندن انواع کتب ،نیازمند میشود زمانی که" واژه های اولیه ی زندگی او"(یادگرفته های او) آنقدر که باید قوی نباشد،اگرچه شاید در طول زندگی خود بر دانش خویش بیافزاید اما در تربیت اولیه آنقدرها سهمی نمیتواند داشته باشد.
پس جامعه کوچک خانواده و واژه های منو شما در منزلمیتواند اولین ومهمترین رهنمون یک انسان کوچکونا آزموده در زندگی باشد درنتیجه در آنچه به کودک خود میگوئیم میبایست کمال دقت وتوجه را داشته باشیم وبازاین منو شماهستیم که خواندن کتاب و یادگیری را درسالهای اولیهزندگی به فرزند خود آموزش میدهیم.
وقتی درکنار اسباب بازی که نیاز فرزندیست ،کتاب دفتر وقلم را نیز اضافه کنی وخود نیز کتاب،را برای او بخوانی خودبخود فرزند علاقمندبه خواندن وشنیدن ،میشود وبی شک "واژه های زندگی او"قوی تر از یک کودکی ست که هرگز مادر یا پدر اوبرایش داستانی نخوانده یا شعری را لالائی شب او نکرده باشد.
اینجاست که متوجه میشویم چرا تعداد کتابخوانهای ممالک دیگردوبرابر کشور ماست.وزمانی که در مدرسه بخشی از آموزش را بهخواندن روزنامه وشنیدن رادیورا در یک سری برنامه هفتگیاجبار کرده و نوشتن انشائی از آن و توضیح متن روزیکی از بخش های درسی میشود دیگر تعجبی ندارد که می بینیم در اتوبوس وقطار ویا ایستگاهای ایندو یا حتی در پارک همه بجای خیره شدن به پنجره ودرختی یا نظاره یکدیگرسر به میان روزنامه وکتب مختلف برده اند وکار بکار کسی ندارند واین خود باعث میشود انسانها مشغول بخود بوده وبیشترین زمان خود را به جمع کردن اطلاعات ضروری زندگی بپردازند تا دخالت به امر دیگران یا کنجکاوی درمشاول دیگران وبرانداز کردن سروشکل دیگر افراد درمکانهای عمومی.
در این زمان واضح است که "واژه های اینان " نیزهمیشه قوی تر از یک شخص معمولیست کهزندگی خود را به رفت وآمد به محل کاروخسته ومانده به رختخواب رفتن وخوابیدنمی گذراند.
واما " معنای واژ ه ها "در کلمه به کلمه هر نوشته ای بی شک میتواندقوی ترین افکار را در ذهنی پرورش دهد. "نقش واژه ها "در ضرب المثلهای گوناگون ،تضادهای بسیاردر میان آنها و نکته های مهم واثر گذار
در سخن های بزرگان واندیشمندان وشاعران ونویسنده گان ایران وجهان یک بیک خود کتابی را طلب میکند که از حوصله این بخش خارج است در نتیجه اکتفا میکنیم به"واژه های احساسی- زبانی واثر آن " در روزانه ی زندگی و شاعرانه هاکه در آن نیز بسیار میتوان نکات ظریف وعمیق یافت که هریک میتواند در جای خود زندگی سازو مهم وباارزش باشد.
شاعران کهن معمولا از کلامی سنگین وسخت برای گفتار خویش استفاده میکردندکه درک آن
بر یک فردعامی مشکل بود.وسبک نیمائی ،شعر نو و کلام ساده وآزاد بدون واژه های قدیمی وسنگین وغیر قابل درکدر مواردی با قافیه در جائی بدون زنجیرقافیه ها همراه با آهنگی که تمایز شعر ونثر را گویا باشدخود در درک بهترمردم عامی بسیار موثر بوده است .
مثال:کلام ساده ی مریم حیدرزاده وترانه سراهای ایندوره ،خود علاقمندی به شعر را وسیع تر میکندووقتی مخاطب خودرا درمیان انواع قشرهای مردمیبیابد باید گفت که کاری موفق بوده است
و چه مناسب تر خواهد بود اگر واژه ها یک نویسنده یا شاعر بتواند همه را جذب خود کند ومخصوص به یک قشر خاص دینی یا سیاسییا ادبی نباشد وچه یک استاد آنرا بخواند چه یک فرد عامی بتواند از آن بهره موردنظررا بدست بیآورد.
اگرچه واژه های فردی که برای دین خود شعر میگوید شاید نتواند تمامی قشرها را بخودجذب کنداما شاعر ونویسنده ای موفق است که بتواندآنگونه عمل کند که از هر دین وجامعه ای ،قادر به دوست داشتن ودرک واژه های او باشند واز این راه چیزی آموخته یا از طریق آنچیزی به و واژه های فردی خود بیافزاید.
اینجاست که" قلم وواژه میتواند معجزه ای باشد درزمانی که اندیشه را توان نوشتن باشد"و"گویائی کلام" آنگونه باشد که در باب هرموضوعی بود، مخاطب خود را پیدا کند.
وقتی به یک شاعر ونویسنده ای خاص علاقمند باشید،بی شک در واژه ها واشعار او واژه هائی یافته ایدکه همددل وهمزبان با اندیشه وافکار واحساس شماست، شاید هم زیر آن بیت و آن جمله خطی بکشید تا دردفعات بعد با نگاهی بآن جملاتی را که دوست داشته و مورد توجه شما بوده براحتی پیدا کنید وبی آنکه خود بدانید حتی آنرا در حافظه سپرده اید، درست مثل یادگیری زبان که روزانه "واژه های بسیار میآموزیدویکبار که در حال سخن هستید آن " واژه"آن جمله بناگاه از حافظه بیرون خزیده بر زبانجاری میشود .
این بارها برای خود من پیش آمده استکه با بکار بردن واژه ی مذکور خودهم تعجب زده به جا ماندم که: عجب من حتی نمیدانستم که این واژه ی یکبار شنیده شده را ، حفظ کرده ام!
می بینید که هرچه پیش میرویم بیشتر متوجه "نقش واژه در حافظه ی خود "میشویم
درنتیجه بهترین راه برای آنکه حافظه ما از "واژه های مثبت "سرشار شود این استکه چه در زمان سخن چه در انتخاب دوستچه مطالعه ی کتب مختلف ، تنها بدنبال این باشیم که چیزی بیآموزیم و حال که حافظه ی مابطور ناخودآگاه هم مداوم در حال حفظ کردن و یادگیری ست ،
آیا بهتر نیست خود ما جهت بهتر بودن خود در انتخاب "واژه های سخن"،انتخاب دوستان زندگی ، کتابهای خواندنی ،برنامه های تلوزیونی ، شنیدن رادیو...آنچه را انتخاب کنیم که در زندگی ما ،توانائی بخشیدن" واژ ه های مثبت وقوی وباارزش را"داشته باشد.
چگونه میشود چنین کاری کرد وانسانی خوب نبود؟چگونه میشود مدام آن چیزهائی را که باید آموخت ،یاد گرفت ودر زندگی با فراز ونشیب آن درهم شکست؟!
اگرچه ممکن است پیر فیلسوف ودانشمندنیز زمانی بر اثر حادثه ای خود را ببازد،اما مدت درخود شکستن او برای او در زندگی بسیار کوتاه تر از فردیست کههیچ برای درمان دردهای روحی ـ ذهنیدرون خود نیآموخته است.
پس " واژه ها را ارج بگذاریم". ولب به سخن نگشائیم مگر آنکه براستیآنچه میگوئیم ارزش گفتن را داشته باشدوچه خوب است بیآموزیم کههر سخن جائی وهر نکته مکانی دارد!
بامید اینکه تمامی واژه های زندگی شماسرشار از شادی ها باشدو قلب انسانی ماتنها زمانی لب بگشاید که گفتن آنچه گفتنی ست وقلبی را نیآزارد وآرامشی را بر خود ودیگران موجب گردد:
سخن بگو
سخن را بگو در زمانی که "عشق"
سخنگوی قلب تو در جان توست
مبادا دلی را ز غم پُر کنی
که هر واژه گویای ایمان توست
هر آن باوری را بدل جا دهی
همان در درون یارو مهمان توست
هر آنچه ببینی در این روزگار
به ماشینِ دنیا چو فرمان توست
توئی رهنمونِ رهت در جهان
چو هر باوری همچو پیمان توست
هر آن را هدف کرده باشی بدهر
همان نقطه ی خال پیکان توست
هر آن ره بدنیا طلب چُون کنی
همان چون بهار و زمستان توست
اگر بد کنی بر خود و دیگری
به هر لحظه همراه وجدان توست
چو آسوده خوابی ، طلب میکنی
بدان! فکرتو ، بالش خواب توست
مکن با خود و زندگانی جدل
که دهرِخدا منزل و خان توست
چو راهی روی ، راهِ نیکی برو
خداوندِ عالم نگهبان توست
سروده فرزانه شیدا - یکشنبه دوم دی 1386
پایان جلد اول
واژه ها (سخنانی از هزار سخن)
به قــلم : فــرزانه شــیدا/ دیماه ۱۳۸۶
واژه ها چون نوری ست که میتواند زندگی بخش دلی باشد یا سیاهی دنیائی! ف.شیدا
به قـــلم : فــرزانه شــیدا