کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا1-Farzaneh Sheida

کتابهای نوشته شده به قلم فرزانه شیدا

کتابهای اینترنتی فرزانه شیدا1-Farzaneh Sheida

کتابهای نوشته شده به قلم فرزانه شیدا

واژه ها (سخنانی از هزار سخن)بخش دوم( قسمت دوم )

 در لحظات سخت همیشه بخاطر داشته باش که  سختی ها تجربه ها ی زندگی هستند وهرچه بیشتر مقاوم و صبور باشی بهتر وزودتر به نتیجه خواهی رسید!!! ( فـرزانه شـیدا)

(سخنانی از هزار سخن)بخش دوم( قسمت دوم )به قـــلم : فــرزانه شــیدا

گفتیم که: بکار بردن واژ ه های مثبت در روحیه انسان نقش بزرگی را بازی میکند ومغز نیز براثر تکرار واژه ها وجملات مثبت آنرا باور کرده روحیه ای خوب / بما باز میگردد

.....حال فکر میکنید چرا وقتی کسی از عزیزان فوت میکندپس از چندی همه باو میگویند: لوازم و وسائل شخصی اورا ازخانه بدور کن به کسی ببخش وهرکاری میخواهی انجام بده اما در جلو چشمت نگذار باشد

این بدین علت نیست که مرگ عزیز مهم نیست وباید فراموش شود بلکه درهمه جای دنیا  نیزمرسوم است که نباید آنکسی که همچنان هست ویک زندگی را درپیش روی خود داردبا فرورفتن به غزای درونی و روزانه زندگی خود را تباه سازد.

چون فرد مورد نظر همچنان وجود دارد وهمچنان زندگی از آن اوست ونمی بایست مداوم با نگاه کردن به عکس از دست رفته خویش با بوئیدن لباس ولمس وسائل اوروح خود را تحریک وبه غم باز گردانداین است که میگویند هرچه یادگاریست ازخود دور کن !درزمینه عشق نیز همین مطلب صحت دارد.

اگر شخص پش از ازدست دادن عشق خود مدام به میعادگاهها وجاهائی سربزند که با فرد مورد علاقه خود میرفته ومدام نامه های اورا از اول بخواند و تنها پیراهن یادگاری اورا روی صندلی اتاقش نهاده هرروز ساعتها با یاد او بآن خیره شود،چندی بعد حضور وجود زنده خود را نیز  فراموش میکندوحتی زمانی که شخص با طلاق از فرد مورد علاقه یا نفرت خود جدا میگرددمعمولا میگویند خانه خود را هم عوض کن واز تمامی آنچه یادآور اوست پرهیز کن چرا که فرورفتن به احساس تاسف, غم, درد, رنج ، نه تنها چیزی را عوض نمیکند بلکه بازدارنده شخص در زندگی فردی او میگردد ! وچه بسا این شخص یک مادر یک پدر باشدکه فرزندان دیگری نیز داشته باشد.

آنگاه دیگر فرزندان او نیز بتدریج از تنهاشدنی که او برای آنها با به خلوت رفتن خود بوجود آورده است آنان را نیز افرادی افسرده ,غم خور, مایوس وتنهائی پسند بار میآوردوبدین گونه خانواده ای به جامعه ما افزوده میگردد که هم در خود خانواده هم در جامعه افرادی را خواهد داشت که مُبلغ وترویج دهنده ی افسردگی بدیگر کسان ونزدیکان خود هستندخواه فامیل باشد خواه دوست وآشنا خواه در محیط مدرسه خواه دانشگاه....

بهرشکل "واژه هائی "که میتوانست مثبت وزندگی ساز باشد تبدیل میشودبه واژه های بازدارنده , مأیوس کنندهوحتی شکست دهنده!!!چراکه چگونه فردی که در باور خود چیزی بعنوان موفقیت ندارد  ونمی شناسد، میتواند شخصی موفق باشد؟؟!!واینکه تنها به شانس وتقدیر خود تکیه کندبا تصوراینکه: بالاخره یکطوری ...یکروز ..همه چی درست میشود!!!جز باوری احمقانه نیست هیچ چیز هیچوقت خودبخود درست نمیشود!!!از آسمان برایت و شادی نمیریزد   

 وقتی "امواج درونی تو :به سوی آسمان نیز "امواج منفی "صادر میکند هرگز از آسمان کیسه ای پول نخواهد افتاد چون حتی برای بلیط بخت آزمائی هم میبایست دستت را برای زدن شماره ها تکان داده چیزی بنویسی به هیچ کجانمیرسی اگر درجا ایستاده باشی، دانشی نخواهی آموخت وقتی کتابی نمی گشائی ،هیچ چیز یاد نمیگیری   اگر در جمع ها ودر جامعه به شنیدن ویاد گیری نپردازی  هیچ چیز نخواهی آموخت وقتی تمام مدت خودت  حرف میزنی ومجال صحبت بدیگری نمیدهی  هیچگاه جوابی نخواهی گرفت وقتی سوالی   نداشته باشی تا بپرسی ، هیچوقت بی سوال نخواهی بود اگر مدام در زندگی بدنبال  یادگیری باشی ، هیچوقت هیچ جوابی نخواهی گرفت وقتی در پس  سوال خود جواب را گوش نمیدهی هرگزچیزی دز زندگیت تغییر نمیکند اگرخود خواهان  تغییر آن نباشی حنی گفتن کلمات و واژه هائی از این دست نیز میتوانند مغز را به منفی گرائی بکشاند: هیچ چیز.هیچوقت.هرگز.هیچگاه.و...                                   

و ماباید  در جای آن همهء واژه هائی   را که میتواند  روحیه ای مثبت به مابدهد  بطورمداوم باخود تکرار کنیم  : من میتوانم . میخواهم .میشود .امکانش هست. درست میشود. میشود همه چیز را درست  کرد.  میبینید که واژه ها در باور مغزی ما چقدر میتوانند فعالیت شخصی درونی وروحی یک انسان را تغییر دهد!!!!                   

وحال این" واژه ها "را هرروز صبح زمانی که به آینه نگاه میکنی تا آبی بصورت خود بزنی

همیشه با خود تکرار کن: من هرچه بخواهم میتوانم باشم کافی ست تنها اراده کنم .من میتوانم بسیار بیآموزم اگر در جمع ها شنونده خوبی باشم.من میتوانم به همه چیز دست یابم اگر برای قدم اولترس را ازخود دور کنم ودرمیانه راه بی جهت توقف نکنم.من میتوانم با خواندن هرکتابی حتی کتاب طنز بسیار چیزها بیآموزم اگربا دقت کافی آنرا مطالعه کنم ونکته های ظریف طنز نویسنده را برای خود معنی کنم.(چون طنز نویس هم حتی هدفش فقط خنداندن نیست وطنز با جوک فرق بسیار دارد*)!!!من کسی هستم و وجود وحضور و جائی که خداوند بمن اعطا کرده است

سند کافی وگویائی ست تا بدانم هستم وباید باشم وازاین بودن حق استفاده وبهره برداری دارم ودر نتیجه چیزی را که میخواهم میتوانم بدست بیآورم اگر تنها خواهان بدست آوردن آن باشم من در همه زما ن قادر هستم هرآنچه را مانع پیشرفت من است به طریقه ای مثبت وپیشرفت دهنده برای خود تغییر دهم این میتواند الگوسازی من ازیک فرد مهم خوب وموفق باشد

میتواند یک کتاب چون کتاب آئین زندگی(دیل کارنتی*)باشد یا کتاب:" وضعیت آخر نوشته تامس .آ.هریس"یا کتاب "شفای زندگی" نوشته: " لوئیز هی ترجمه گیتی خوشدل "یا کتالهای بسوی کامیابی نوشته :"آنتونی رابینز"یاکتب مختلف "دکتر فیل مک گایوور "وهزاران کتاب از این دست !!!یا گفته های پدر پدربزرگ که در زندگی همیشه به آنچه  آرزوکرده وخواسته دست یافته است ودر نظر داشته باشید الگوسازی شما همیشه باید از کسی وفردی باشد که موفقیت داشته است ودرکل از پا گذاشتن بروی جای پای کسی که در زندگی ناله ها داشته وهرگز به آنچه آرزوی رسیدن بآن داشته ودر نهایت به هیچ کجا نرسیده است خود داری کنید!!!

"الگو یعنی چیزی کسی که از روی آن بتوان بطور درست وعملی نتیجه ای درست وعملی گرفت".

خواه الگوی یک لباس باشد، یا فردی در جامعه وزندگی بهرشکل همیشه همه بزرگان چه در ادیان چه در علم چه در زندگی روزمره ما،انسانهای موفقی بوده اند که نیاز های شخصی، روحی درونی ومادی خودرا به سبب تلاشهای شبانه روزی خود بدست آورده اند واکثرا از خانواده هائی کم درآمد بوده بقولی دود چراغ نفتی خورده اند!تا ادیسون ادیسون شد وخسته شد از بوئیدن دود چراغ نفتی!!!!

گاه یک جرقه کوچک در زندگی میتواندزندگی ساز همه آینده یک انسان باشد، مثال خیلی جالب کسی که خلال دندان را کشف کرد نامش را نمیدانم اما در سراسر دنیا ین تکه چوب بسیار ریز استفاده جهانی دارد وباز باید پرسید چرا من بفکر این نیافتادم؟!

وعلت آن است که شخص در پی حل مشکل خود ازجمله گیر کردن قطعه ای سالاد درمیان دندان به همان انگشت خود رضایت دادوبخود گفت: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!!!

که البته اگر دقت کنید اینهم باز برمیگردد به اعتماد بنفس شخصی که من نیاز ندارم باینکه از دیگری برای خارش پشتم کمک بگیرم چیزی میسازم که بتوانم از آن وقتی دستم به محل خارش نمیرسد استفاده کنم ونهایت اگر کاشف نیستم عقل که دارم *چوبی برمیدارم وپشت خود را ازاین خارش عذاب آور نجات میدهم

جان من برو حمام شاید اصلا چنین چیزی پیش نیاید!!!می بینید راه حل برای کمترین  تا بزرگترین چیز درهمین واژه ها نهفته است(واژه های مثبت)حتی اگر این واژه کنایه ای باشد وطنزی پس واژه ها را ساده نگیرید وبزرگان بی جهت بزرگ نشده اند "واژه های "آنان نیز واژه های قوی وراه برنده ومحرک بودکه آنان را باین رساند که امروز نام هر یک درتاریخ سخنان بزرگان ومشاهیربرجا مانده است!!!

  مناجات ونماز وخلوت با خدا نیز راه دیگر آرامش درون است ،به شرطی که بااعتماد کامل بخداوند یکتارو آورده وازاو خواهان این باشی کهصبر استقامت پشتکارو جوهره ی ساختن یک زندگی خوب را بتو بدهدآیا هیچ میدانی تکرار خداوندا مرا آرامش ببخش ویاریم ده تا در زندگی انسانی موفق باشم ودر زندگی  هرگز وا نمانم. خود این یکی از مهمترین روش روحیه دادن به خود است ؟؟! چرا که در تکرار آن با اعتقاد وایمان باینکه خداوند ترا تنها رها نمی کند و تکرار آن در مغز نیز باور آنرا بتو میبخشد کهمیشود آرام گرفت وباز به زندگی بازگشت و ادامه داد؟!.و خودبخود روحیه لازم برای حل آنرا بدست آمده وترا به  کار وزندگی باز  خواهد گرداند.

وچه خوب است مرگ ختم نام من نباشد وبخواهمکه بی من و وجود من نامم درجائی ثبت شده باشد ولی اگرنمیتوانم بزرگترین باشم یاحتی بزرگ یک چیز میتوانم باشمانسانی خوب مثبت مهربان وهمدل وهمراه با جامعه که اگر روزی منی وجود نداشت یادم برجا بماندوچون چنین اندیشه کنی چنین شوی!. 

  پایان بخش دوم واژه ها به قلم فـرزانه شــیدا      

  واژه ها 

واژه ها (سخنانی از هزار سخن) بخش دوم(قسمت اول):

زندگی را زندگی کن مرگ روزی خود خواهد آمد ( فرزانه شیدا)

 واژه ها 

 (سخنانی از هزار سخن) بخش دوم(قسمت اول):

به قـــلم : فــرزانه شــیدا

در بخش دوم از واژه ها

به جملات و واژه هائی می پردازیم که در روح ودرون وهمچنین در مغز آدمی انسان را به مثبت گرائی واندیشه هائی سوق میدهد که محرک او در زندگی شخصی اوخواهد بود ومیدانید که یک فرد شاد ،جمعی را شاد میکنداما درمیان جمعی ،حضور تنها یک فرد افسرده ومغموم میتواند جمعی را نیز به افسردگی سوق دهد!لازم بذکر است که واژه ها دیدگاه شخصی من بهآنچه تاکنون آموخته ام میباشد وبا مطالعاتی که در طی سالها داشته امواژه ها وجملات بزرگان را بسیار در طول زندگی بکار گرفته امو مطالعه ای وسیع داشته واز سن 14 سالگی تاکنون به مطالعه انواع کتب علم روانشناسی پرداخته ام واز دورس دوره دبیرستان من نیز بوده استویکی ازعلاقمند یهای شخصی من نیز محسوب میشود .....

شاید بسیاری از شما با نام دکترروانشناس سوئدیمقیم امریکا که در امریکا واروپا شهرتیبهم زده است آشنائی داشته باشید:

Dr Phil:دکتر فیل مک گراو:

Dr:Phil

را مطالعه بفرمائید(البته به همه  زبانها غیر از زبان فارسی که شکر است):والبته اطلاعی ازاینکه ایشان و کتابهای او در ایران هم شناخته شده یا ترجمه شده است ندارم.

دراینجا من مختصری از متونی  کوتاه را در مورد ایشان  برای شما ترجمه میکنم:متن اصلی:

TV personality

Dr. Phil McGraw

$43 million*

It must be fun to tell people what to

 do—and for them to actually listen

. Dr. Phil has made a fortune bringing

his tough love to American audiences,

who appreciate

 not-so-touchy-feely themes like

 "Divorcing the family:

Is it acceptable to kick out your kid?"

on his daytime TV show.

*(Source: Salary.com)

ترجمه:شخصیت تلوزیونی دکتر فیل مک گراو

باید جالب باشد که به مردم بگوئید چگونه در زندگی وآینده خود عمل نمایند_

برای آنان که دقیقا به آن گوش میدهند.!ایشان شانسی را برای خود درست کردند که باعث

 عشق علاقمندان امریکائی به مصاحبه های رادیو تلوزیونی بود؛آنهائی که چندان راضی ومتشکر_نه چندان مایل_وعلاقمند به سخن باشد-(کسی که اهل حرف زدن نباشد)_وهمچنین خانواده های طلاق !سوال ایشان:

_آیا مورد قبول است که تو کودک خود را کتک بزنی؟!!در وقتی که زمان دیدن برنامه ئ روزانهء تلوزیونی اوست!! 

( حتما میدانید که تنبیه بدنی در آمریکا واروپا  چه کودکی باشد چه زنی یامردی یا حتی حیوانی جرم محسوب میشود وزندانی دارد*) ودرصورتی که  شخص تنببیه شده فرزند  خانواده  باشد اورا از خانواده  گرفته ودر خانواده ای دیگر به سرپرستی او میپردازندتا از طریق والدین دچار صدمه روحی جسمی روانی نگردد وحتی حیوان را هم از خانواده ای که بااو بدرفتاری  کند میگیرند چه برسدبه یک انسان!!! وچنانچه  فرزند ناخلف باشد و خانوادهای قادر به تربیت ومراقبت ورسیدگی از او نباشد ویا فرزندی باشد که از پس او بر نمی آیند بازاوراخانواده جداکرده  به مراکز مخصوص و یا به خانواده ای دیگری میسپارند که که بتواند اورا اصلاح وتربیت کند....

بزودی کتابی از ایشان را بطور کامل ترجمه خواهم کرد(اگرچه کتابهای ایشان بطور سریال در چندین کتاب 1-2-3...نوشته میشود)اما به هرشکلاین دکتر روانشناس کتب بسیاری را به تحریر درآورده است وپروگرامها یا برنامه های تلوزیونی (شو تلوزیونی- سریالهای تلوزیونی)وکتب مربوط به ایشان نیز در اینترنت یافت میشود.

ایشان نیز در جهان بصورتوسیعی مورد استقبال همگان قرار گرفتهومن به شخصه تمامی پروگرامهای ایشان را دنبال کرده ومیکنم که در زمینه هایگوناگون زندگیست از جمله خانواده _ طلاق/اعتیاد/ افسرده گی وغیره.. 

 نام کتاب فوق (در عکس*): تو مهّم هستی  میباشدواما متنی دیگر در مورد  ایشان:متن اصلی به زبان نروژی:

TV-ENGEL Flere tusen mennesker har hatt godt

utbytte av den berømte

tv-psykologen Dr.

Phil Mcgraw sine råd.

Nå gir han Britney muligheten, tar hun den?

Foto: Stellapictures

ترجمه متن:  فرشته تلوزیونیو  خواننده پاپ معروف( بریتنی اسپرز*) (که گویا بتازگی به قرص های آمفتامین معتادگردیده است:)!هزاران تن از مردم از پندهای دکتر فیل مک گراواین چهره معروف تلوزیونی استفاده کرده اندواکنون او به خواننده پاپ معروف( بریتنی اسپرز*) این امکان را میدهد.!!!آیا او قبول میکند؟!

 عکس از: فتو استلا - منبع : مجله شریک شویم یا شراکت:

http://www.seher.no/cm/SeHer/Kjendisnytt/1.669449

  براستی چه چیزی باعث میشود که عده کثیری از مردم نیازمند به گفته های یک فرد روانشناس باشند؟!آیا جز این است که انسان در مرحله ای اززندگی براثر فشارهای وارد آمده براو نیازمند واژه های  شخص دیگری میشود خواه او یک بزرگتر باشد خواه یک روانشناس؟؟؟!!!

وبواقع آنچه یک انسان را ازپا در میاندازدجواب نداشتن بر سوالات گوناگون زندگی اوستخواه مادی باشد یا معنوی اما همیشه ثابت گردیده استکه مغز سالم در بدنی سالم است

بدین معنی که چه از لحاظ ورزش ونرمش ...و درکل : بدنسازی برای مغز مفید است چراکه اکسیژن لازم را  به مغز رسانده وگردش خون را یاری میدهد و در صورتی که روان ودرون فردی سالم باشدمغز وعملکرد ورفتارواعمال او نیز  خالی از اشتباهات متعدد خواهد شد.گاه می بنیم کسی در طول عمر خود هرگز به شخص ثالثی نیاز ندارد وانسانی قوی و خودساخته است که نیازهای درونی ومادی ومعنوی خویش را میتواند با واژه های شخصی یا پند بزرگان یا بکارگیری روش متعدد زندگی بدون تعصب وپیش داوری جوابگو باشدو بابرداشتن گامهائی که تنها اولین قدم آن سخت است همواره در زندگی انسانی موفق وکامیاب بوده وشکستهای گاه بگاه او نیز دمی نپائیده واز ذهن او دور گشتهمجدد به زندگی عادی خود باز میگردد.وچه خوب است انسان بتواند تا بدین حد درخود اعتماد بنفس ایجاد کند که هیچ چیز نتوانددر زمانی طولانی اورا از زندگی عادی او دور کندچراکه فرورفتن به انزوا همان !...و دور شدن از جامعه وحتی از خود همان!!!

 .......

بسیار ثابت گردیده است که زمانی که فرد بمدت طولانی در انزوا وافسرده گی فرو میرودبیرون کشیدن او به زندگی روزانه با دشواری های بسیار توام میگرددوگاه  کسی جز یک روانشناس خوب نمیتواند مشکل او را حل کند ودراین جاست که قرصها وداروهای متعدد بکار گرفته میشود وبدنی که تا دیروز بدنی سالم وفعال بود به امداد داروهائی که پس ازچندی به کلیه او صدمه خواهد زدتنها میتواند روزگار بگذراندواین سوال پیش می آید که : چرا؟؟؟!!چرا فردی به این مرحله از زندگی میرسدآیا جز این است که فرد چه با خود چه از دیگران مداوم به منفی گرائی هائی میرسد که جز گرفتن نیرو وانرژی درونی او فایده و ثمری نیز ندارد؟!

آیا جز این است که مداوم شکستهای خانوادگی /اجتماعیباعث درهم شکستن تدریجی او میشودواینجاست که میپرسیم: چرا یک فرد میبایست اینگونه خود را ببازد؟!

معمولا یک فرد سالم که از لحاظ روحی روانی در شرایط خوبی بسر میبرد و با دیدن شکستشاید مدتی درخود فرورفته از دیگران دوری کند وپس ازچندی باز با خود کنار آمده به زندگی وادامه حیاتبازمی گردد که اینجا باید به چنین شخصی آفرین گفتاما دربسیاری مواقع انسان از تکرار مداوم :آنچه گذشتهرروز چه از طریق مرور درونی چه یاد آوری مداوم دیگران کم کم به تحلیل رفته وقادر به فراموش کردن آن نخواهد بودا

اینجاست که " واژه ها "وهمچنین اعتماد بنفس درونی نیازی مبّرم است !

وچنانچه شخص فردی تا حدودی نامتعادل یا بقولی غصه خور باشد که مدام دردل خودرا تنبیه  وسرزنش می کند

یا همه چیز را به گردن دیگران میاندازد بتدریج روحیه خویش باخته به انزوای درونی واجتماعی خود ازخانواده تا جامعه پناه میبرد .براستی چه باید کرد ؟!

درچنین موقعیتی رها کردن فرد به حال خود جز صدمه زدن بیشتر باو نخواهد بود.صرفنظر ازاینکه انسان زمانی درطی روز نیازمند تنهائی شخصی خود میباشداما چنانچه این درخود فرورفتن به درازا کشیده از بیرون رفتن در جمع بودن وهمصحبتی با دیگران پرهیز نماید آنگاه تبدیل به فردی خواهد شد که بزودی دچار بحران روحی میگردد

ولازم به ذکر است که هیچ چیزی نمیتواند فکر او رااز آنچه میگذرد ،درامان بدارد مگر اینکه او خود بهوسیله بکار گرفتن  روشی خود را نجات دهدبطور مثال روانشناسان میگویند:وقتی ازفردی جدا میشوی چه به شکل عشق باشدچه با طلاق چه با مرگ در هرشکل یک افسرده گی روحی و دورنی برای فرد تولید میگردد که یک انسان عادی وسالم ایندوره غم خوردن را بزودی سپری میکند وآرام میگیرداما همگان اینگونه نیستند

اینجاست که با مدد گرفتن از کتاب  ها واستفاده از پند واندرز بزرگان و...میتواند خلوتی را که برای خود ساخته است غنی کند ودر جای آنکه مداوم با چه شد چه نشدها وبازگوئی : آه من بازهم شکست خوردم!!!بازهم بدشانسی آوردم!!! میتواند ازاین دوره انزواطلبی خود بهره ای شایسته ببردونه تنها برآموخته های خود بیافزاید بلکه از فکرکردن به گذشته که جز صرف وقتی بیهوده نیست دست بکشد ودرجای آن بخود بااین طریق اعتماد بنفس دوباره وقدرت رویاروئیبا زندگی خارج از محیط انزوا را بدهد.

 ...   نویسنده فــرزانه شــیدا

     از دیدگاه من واژه ها چون ستارگان   در آسمان تاریک هستند.( فـرزانه شــیدا )

دنباله  بحث واژه ها در پست بعدی... 

     نوشته شده در  چهارشنبه    بیست و هشتم آذر 1386                    

                    

               

عکس وزندگینامه ایشان را در سایت گوگلبراحتی میتوانید دیده و زندگینامه ایشان